تصویر خیال

عمومی . فیلتر شکن . کد تقلب بازی و غیره.....

تصویر خیال

عمومی . فیلتر شکن . کد تقلب بازی و غیره.....

جوکستان ۵

جوکستان .. ۵

226- به اشتیاق اولین دانه برف . به تحمل اخرین برگ پاییزی . به گرمای تن خورشید و به زیبایی آسمان قسم می خورم که سر کاری!!!
 227- از یه اصفهانیه می پرسن وقتی سر یخچال میری چی می خوری
گفت:کتک
 228- در مسابقه اسب‌دوانی، یک ترکه صد هزار دلار روی اسب شماره 28 شرط‏بندی کرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد.
مسئول برگزاری مسابقه از او پرسید: چطور این همه پول رو روی اسب شماره‌ 28 شرط‏بندی کردی؟
گفت: دیشب خواب دیدم که دائما جلوی چشمم یک عدد 6 و یک عدد 8 می‏آد.
مسئول برگزاری پرسید: 6 و 8 چه ربطی به 28 داره؟
گفت: مگه شیش هشت تا 28 تا نمی‏شه؟
 229- به یک مدیر باسابقه مدریت با تسلط به زبانهای فرنج -جرمن-اسپانیش-راشن- وآشنایی کامل به کامپیوتر و برنامه های فتوشاپ برنامه نویسی طراحی وب و..........
جهت کار در یک ساندویجی تبریزی نیازمندیم!!!
 230- احمدی نژاد تو دانشگاه تهران سخنرانی کرده گفته که : ما اسرائیل رو می گیریم ؛ اروپا رو هم می گیریم ؛ آمریکا رو هم می گیریم ؛ یه دانشجو ه بلند شد گفت اگه یکم دیش ماهوره تون رو بچرخونین عرب ست و پی ام سی رو هم می گیری
 231- وقتی باران می بارد همه چیز زیبا می شود. گلها،درختان،... همه چیز. . . . میگما... تو هم برو زیره بارون شاید یه فرجی شد
 232- احمدی نژاد : اگر آمریکا انرژی هسته ای رو از ما بگیره ما هم چند چیزو از چند نفر می گیریم
۱) دریا کنارو از حمیرا ۲)اصفهان رو از معین ۳)وطن رو از داریوش ۴) خلیج فارسو از ابی ۵) آزادی رو از منصور ۶)خدیجه رو از سندی ۷)آمنه رو از اندی ۸) و مهم تر از همه گیتار رو از شماعی زاده
 233- ترکه سوار تاکسی میشه درو نمیبنده. راننده میگه: درو ببند. ترکه میگه: زرنگی؟ میخوای دربست حساب کنی؟
234- سوال تیزهوشان اردبیل :
  روز
۱۳ آبان چه روزیست؟؟
الف)22 بهمن
ب)گزینه الف
ج)هیچ کدام
د) همه موارد صحیح می باشد!!!
 235- تف به مرامت عوضی............برنامه امشب سینماهای تهران و حومه...!!!
از ترکه میپرسن
۱۲ فروردین چه روزیه؟؟؟ میگه ایلده روزی که میریم جا می گیریم برای ۱۳به در!!!
 236- دنیا رو بدون خانما تصور کن :
بازارها خلوت... پولها اضافه... خیابونا ساکت... شیطون بیکار... مخابرات ورشکسته... همه میرن بهشت!
 237- یه زن و مرد بسیجی با هم عروسی میکنن ماه عسل میرن جبهه
 238- به علت شکست تیم ملی ایران از مکزیک، از این پس نام «ذرت مکزیکی» به «چس فیل تر» تغییر می‌یابد -انجمن چس فیل پزان آبادان و حومه-(یعنی بقیه ایران))
 239- محبوبیات قزوین: 1)محبوبترین خواننده: حامد حاکان 2)محبوبترین مکان:دُکان 3)محبوبترین ماشین: پیکان 4)محبوبترین فوتبالست: اّلیور کان 5)محبوبترین سازمان: حمایت از کودکان 6)محبوبترین شهر: اردکان 7)محبوبترین حیوان: پلیکان 8)محبوبترین محصول شیشه: استکان 9)
 240- فدراسیون آلمان اعلام کرد زمین های بازی ایران - مکزیک و ایران - پرتغال تا سه سال نیازبه کود ندارن
 241- انجمن سوسکهای بدون مرز طی بیانیه ای اقدام توهین آمیز روزنامه ایران را محکوم و هر گونه داشتن نسبتی با ترکها را تکذیب کردن!
 242- ترکه از دانش آموزانش پرسید : اگر طول اتاقی پنج متر باشد و عرض آن سه متر باشد من چند سالم هست؟!!!! یکی از دانش آموزان گفت : 48 سالتونه. ترکه گفت : از کجا فهمیدی؟ دانش آموز گفت : از اونجایی که یک پسرخاله دارم نیمچه خل هست و 24 سال داره. با این حساب شما 48 سال دارید!!!
 243- از سوی فیفا بهترین تماشاچی مسابقات جام جهانی 2006 انتخاب شد: مردی از خطه‌ی اردبیل >>>>>علی دایی<<<<<!
 244- جورابه مست میکنه میگه :عمرا اگه لنگمو پیدا کنی .
 245- پلیس به یه ترکه میگه : مگه نمی دونی اینجا ماهی گیری ممنوعه؟
ترکه میگه : ولی تابلو نزده بیدین که...!!!
پلیسه می گه : نزدیم که نزدیم ... زود از -ی اون آکواریوم بیا پایین....
 246- به ترکه می گن زنت شبیه کی می مونه ؟می گه جنیفر لوپز را دیدی برین بهش
 247- ترکه میره پیش دکتر.دکتر: خوب بگو ببینم عزیزم . چته؟ ترکه : شما دکتری از من می پرسی؟
 248- تاکتیک تیم ملی ایران در جام جهانی 2006
11 نفر وارد زمین میشوند - علی دایی که هیچ - حالا تیم ایران 10 نفره است - نصرتی هم که مهاجم حریف است - تیم شد 9 نفر - یکی هم باید مواظب نصرتی باشد - حالا شد 8 نفر - از این 8 نفر کریمی و مهدوی کیا و زندی مصدوم هستند - حالا شد 5 نفر از این 5 نفر میرزاپور ور رضایی و گل محمدی کار خودشون رو می کنند و در واقع میشاشن به تیم - تیم شد دو نفر که نکونام و تیموریان هستند که وسط زمین سگ دو می زنند !!!!!!!!!
 249- تست کنکور 85: علی دایی در بازی با مکزیک چه نقشی داشت؟ 1. نخودی 2. بیخودی 3.تماشاگری که می خواست بازی را از نزدیک ببیند 5. هر سه مورد
 250- می دونی رکورد ریدن در کمترین زمان دست کیه؟..................... میرزاپور که تو 5 دقیقه رید رو 70 میلیون آدم!!
 251- کارگردن مشهور سینمای رزمی دربه در به دنبال "حسین کعبی" برای بازی در فیلم بمیر فیگو
 252- می دونی فرق علی دایی با چوب سیفون چیه؟ ...........................زیاد به مخت فشار نیار هیچ فرقی ندارن
 253- یه ترکه به دوست دخترش میگه اسمت چیه؟
**دختره میگه مستانه
-- مستانه یعنی چی؟
** یعنی شراب ناب..... اسم تو چیه؟
-- جاسم
** جاسم یعنی چی؟
یعنی عرق سگی
254- به ترکه یه ماشین می دن که فرمونش سمت راست بوده بعد یه مدت ازش می پرسن چطوره؟ میگه خوبه ، فقط هر وقت تف می کنم میفته روی زنم
 255- تبلیغات کرم موبر : قبل از مصرف : میرزا کوچک خان بعد از مصرف : دیوید بکهام -مصرف نادرست : رفسنجانی
 256- طبق تفاهم نامه بین وزارت جهاد کشاورزی و سازمان تربیت بدنی قرار شد از این پس کلیه زمینهای ورزشی برای کاشت سیب زمینی در اختیار کشاورزان عزیز قرار گیرد در این تفاهم نامه قید گردیده از علی دایی نیز به عنوان مترسک در این اراضی استفاده گردد
 257- جشنواره‌ی جدیدترین فیلم های هالیوود
1) پت و مت باشرکت میرزاپور و رحمان رضایی 2)برادران افسانه‌ایی با شرکت برانکو و چلنگر 3)تام و جری با هنرنمایی فیگو و کعبی 4) فیلم پر طرفدار لنگ دراز با شرکت علی دایی
 258- جام جهانی 2244 ، بازی ایران و مکزیک............. ضربه‌ی راه دور مهاجم ایران که با سرعت راهی دروازه‌ی حریف بود با برخورد به تابوت علی دایی به اوت رفت
 259- عابر از یک تروریست پرسید: آقا ساعت چنده؟ تروریست گفت: نمی‌دونم ولی این ساختمون روبه‌رویی هر وقت بره روی هوا، ساعت هشت شبه!؟
 260- ترکه میره بانک از حساب خودش چک میکشه مسوول بانک میگه پول تو حساب نداری.ترکه عصبانی میشه چک و برگشت میزنه
 261- ترکه با رشتیه دعواش می‌شه. یه چک می‌خوابونه زیر گوشش! رشتیه هم غیرتی می‌شه و می‌گه: «یا پنج تن». بعد ترکه رو بلند می‌کنه و می‌کوبه زمین! ترکه پا می‌شه و می‌گه: این خیلی نامردیه!
۶ نفر به یه نفر
 262- ترکه میره مسابقه. بهش میگن: اون کدوم پیغمبر بود که کشتی داشت؟ ترکه یه کمی فکر می‌کنه و می‌بینه عقلش به هیچ‌کجا قد نمی‌ده. می‌گه: بابا ایلده یه کم کمک کنین. مجری مسابقه هم میاد یه حال اساسی به ترکه بده و کلی راهنماییش کنه و می‌گه: بابا جون اون پیغمبری که یه کشتی داشت، تموم حیوونا رو هم سوار کرد، فیلمش رو هم تلویزیون نشون داده... یک دفعه ترکه می‌گه: آهان فهمیدم... حضرت یوگی و دوستان!
 263- پسر: پدر، کی آنقدر بزرگ می‌شوم که هر کاری دلم خواست انجام دهم؟ پدر: نمی‌دانم پسرم، تا حالا کسی اینقدر عمر نکرده!
264- یه روز یه ترکه داشته خودش رو می‌زده! بهش می‌گن: چرا خودت رو می‌زنی؟ می‌گه : شما دخالت نکنید مساله خونوادگی‌یه!؟
 یه روز دو تا ترک سوار یه تاکسی می‌شن. به راننده می‌گن که یه نوار بذار برامون. راننده هم میگه که نوارها تو داشبورده. هر کدوم رو که می‌خواهین خودتون بذارین. یکیشون شروع می‌کنه به گشتن و خلاصه یه نوار ویدیویی در میاره و فشار می‌ده که بذارتش تو ضبط! رفیقش هم تا می‌بینه می‌‌زنه زیر گوشش و می‌گه: احمق! این مال ضبط تریلیه! تو می‌خوای بذاریش تو ضبط پیکان!
 265- به ترکه میگن تو با چه ارزی از مملکت خارج میشی میگه با عرض معذرت
 266- یک آبادانی رفت خون بده برای جبهه. ازش پرسیدند: چند سی‌سی خون می‌خواهی بدی؟ آبادانی یه نگاهی به مردم کرد و گفت: من سی‌سی می‌سی حالیم نیست. شیلنگ بزن وصل کن به جبهه!؟
دنیا بر و بچز آبادان
 267- از سه تا ترک می‌پرسند که کی به دنیا آمدید؟ اولی می‌گوید: در نیمه اول سال، دومی می‌گوید: در نیمه دوم سال، سومی می‌گوید: لابد منهم در وقت اضافه!
 268- تهرانیه توی بخت آزمایی بلیطش برنده می شه.
خوشحال می ره خونه.. میگه خانوم چمدونت رو ببند...
خانوم هم خیلی ذوق میکنه میگه خوب برای جنگل ببندم یا برای دریا ؟
تهرانی خر میگه نمی دونم.. فقط زود ببند و از اینجا برو....
 269- معلم: حمید سه‌تا حیوان وحشی نام ببر. حمید: آقا اجازه، شیر، پلنگ و بیژن، اینهم جای گاز گرفتنش!
 270- به یه بچه ترکه میگن بنویس 11..
یه 1 مینویسه و روش یه تشدید می ذاره
 271- از یارو میپرسن عروسیت کی هست ؟؟؟
میگه : دوشنبه ی این هفته نه , چهار شنبه ی هفته ی دیگه ...!!!
 272- به ترکه میگن با غضنفر جمله بساز، یارو رو دنبال می کنه. میگن: حالا چرا دنبالش می‌کنی؟ می‌گه: آخه آدم با باباش هم جمله می‌سازه؟!
 273- می دونین آروغ چیه؟
یه دسته گوز که راهشون رو گم کردن
 274- از یه زن میپرسن: فرق تو با حوا چیه؟ میگه هیچی... فقط شوهر اون آدم بود، شوهر من آدم نیست!؟
 275- به یه تهرانیه میگن از زنت راضی هستی؟ میگه آره-میگن چرا؟ میگه: چون تو شستن ظرفها بهم کمک میکنه
 276- ترکه به یک مردی بر میخوره .میگه اگر بگی چه میوه ای تو دست منه وچند تاست... هر چهار تا سیب رو بهت میدم
 277- ترکه میره تو یک بار، به بارمَن میگه: قربون دستت، یک آبجو بریز. یارو یک آبجو براش میریزه، ترکه میگه: به حساب من، یکی هم واسه همه مشتریها بریز! یارو یک دور هم واسه همه ملت میریزه، ترکه میگه: یک دونه هم واسه خودت بریز. ملت همه کف میکنن، که عجب مرامی داره یارو. خلاصه آبجو رو میخورن، باز ترکه میگه: یک آبجو بریز... بارمنه میریزه براش... میگه: یکی هم واسه همه مشتریا... آخرشم یکی هم واسه خودت بریز. به همین منوال 4-5 تا آبجو میخورن و آخری ترکه بلند میشه تلو تلو خورون بره بیرون. بارمنه میگه: کجا اخوی... پولش چی شد؟ ترکه میگه: ایلده من پول ندارم که!! خلاصه میگیرن تا نفس داره کتکش میزنن و بعدم با لگد پرتش میکنند بیرون. دو هفته بعد، باز ترکه میاد تو بار، به بارمن میگه: قربون دستت، یک آبجو بریز... یارو یکم چپ چپ نگاش میکنه، یک آبجو براش میریزه. ترکه میگه: یکی هم به حساب من واسه همه مشتریا بریز... باز بارمنه یکم چپ‌چپ نگاش میکنه و واسه همه ملت یک آبجو میریزه. بعد یک مدت از ترکه میپرسه: برای خودم نریزم؟! ترکه میگه: نه بابا... ایلده تو باز بد مستی میکنی، کتک کاری راه میندازی!
 278- یه ترکه داشته آب جوش می‌ریخته توی باغچه! وقتی می‌گن چرا این کارو می‌کنی می‌گه: آخه چای کاشتم!
 279- یه روز یه ترکه می‌بینه وسط میدون یه چیزی ریخته. میره یه انگشت میزنه و میزاره توی دهنش و می‌گه: مزه قورمه‌سبزی که نمی‌ده... یه انگشت دیگه می‌زنه: مزه خورشت قیمه هم که نمی‌ده... دوباره یه انگشت دیگه می‌زنه: مزه کوفته هم که نمی‌ده... خلاصه، نصف قضیه رو هی انگشت، انگشت میخوره و یه دفعه میگه: اه اه اه... اینکه عن بود... خوب شد کفشم رو روش نزاشتم!
 280- امام جمعه تبریز فتوا داده قبل از اینکه آب بخورید، 3 بار باید بسم الله بگید، چون توی آب 3 تا جن داره، دو تا اکسیجن و یه دونه هیدروجن
 281- به ترکه می‌گن: برای چی زدی زنتو با چاقو کشتی؟ ترکه می‌گه: آخه وضع مالیم اونقدر خوب نبود که بتونم تفنگ بخرم!
 282- ترکه پیراهن مشکی پوشیده بود. گفتند: خدا بد نده چی شده؟ گفت: انگشت بابام رفته زیر تریلی! گفتند: خب این که پیراهن مشکی پوشیدن نداره! گفت: آخه انگشت بابام توی دماغش بوده
 283- ترکه اومده بود زنشو طلاق بده. بهش گفتند چرا؟ گفت: به خدا از دست این زن خسته شدم! از همون روز اول، هرچی‌ جلو دستش بود پرت میچرد به من! بهش گفتند: پس چرا بعد از این همه سال، الان اومدی طلاقش بدی؟ ترکه گفت: آخه کپی اوغلی تازگیها نشونه جیری‌اش بهتر از گبل شده!
 284- از یه ترکه میپرسن: چرا ترکها به «ق» میگن «گ»؟ ترکه می‌گه: اون گبلن گبلن‌ها، گدیم گدیما میگفتیم، حالا دیگه نمی‌گیم!
 285- تو یکی از دهات اردبیل ملت برای بار اول کیوی میبینن، میرن از ملای ده میپرسن این چیه؟ ملاهه یکم میره تو نخ کیویه، بعد میگه: ایلده تخم مرغیش، که تخم مرغه! ولی من نمی‌فهمم چرا موکتش کردن؟
 286- !یک هواپیما داشته از تبریز میرفته پاریس، وسطای راه یهو صدای خلبان از بلندگوها میاد: ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! موتور چپ هواپیما از کار افتاده، ولی شما هیچ نترسید! من خودم واردم، هواپیما رو سالم میشونم. یک مدت میگذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: ایلده خلبان اسپیکینگ! 603;ینگ..مسافران لیسنینگ! موتور راست هواپیما هم از کار افتاده، ولی شما هیچ نترسید! من خودم کلی تجربه دارم، تا فرودگاه بعدی هم راهی نیست، هواپیما رو سالم میشونم. باز یک مدت هواپیما دور خودش میچرخه، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! همین الان دم هواپیما کنده شد، ولی شما هیچ نترسید! من خودم ! 607;هواپیما رو میشونم. یک ده دقیقه می‌گذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: ایلده خلبان اسپیکینگ... مسافران ریپید افتر می! اَشهداَن‌لااله‌الله!...
287- حاج آقای اولی : من دو ماشین دارم : یک وانت و یک ماکسیما! با وانتم می رم خرید و با ماکسیما به گردش و مهمانی می رم.
حاج آقای دومی : چه جالب. اتفاقاً من هم دوتا زن دارم که با یکی به مکه و سوریه می روم و با دومی به دبی و پاریس
 سه تاعرب سیاه پوست یک چراغ جادو پیدامی کنند --غولش میگه هرکدوم یک آرزوبکنید... اولی میگه منوسفیدکن ...دومی میگه منوسفید کن ...سومی میگه این دوتاروسیاه کن
 288- ترکه از دختره میپرسه اسمت چیه؟ دختره میگه اسمم شراره ولی بچه ها بهم میگن شراب -بعد ترکه میخواد کم نیاره مگه اسم منم غضنفره- بچه ها بهم میگن عرق سگی
 289- یه ترکه چوب سیگارش خیلی دراز بوده.
بهش میگن چراچوب سیگارت اینقدربلنده!
میگه ایلده دکترگفته از سیگار دوری کن
 290- ترکه خواب می بینه داره پلی استیشن بازی می کنه زنشو می کشه میره مرحله ی بعد - از خواب می پره می بینه زنش نشسته جلوش می گه اه سیو (
save) نکردم.
 291- به ترکه میگن :چرامشکی پوشیدی؟
میگه: بابام مرده
میگن:حالاچرااینقدرپیراهنت پاره پارست ؟
میگه :آخه خدا بیامرز نمیگذاشت خاکش کنیم
 292- به یه ترکه میگن : تو دوست داری توی چه مسابقه ای شرکت کنی؟؟؟
میگه مسابقه ماست خوری
میگن چرا ؟
میگه آخه تنها مسابقه ایه که ازش رو سفید بیرون میام.
 293- یه روز یه پسره با مامانش اینا می ره خواستگاری بعد چند دقیقه سکوت مامانش می گه ببخشید کبریت دارید پسرم می خواد سیگار بکشه ........وای آقای داماد سیگاریه ...نه آخه بعد از عرق می چسبه .......وای پس شراب خوارم هست .....نه آخه تو قمار دیشب کلی باخته بود......وای پس داماد قمار بازه .......نه اخه معتاد شده بود ......پس داماد معتاد هم هست .......نه آخه تو زندان دوستاش یادش دادن ......پس زندانم بوده....نه آخه زنش لوش داده بود...
 294- پانصد سال پیش در چنین روزی ترکها سنگ توالت را اختراع کردن و یکصد سال بعد ایرانیها با گذاشتن سوراخی در ته آن - آن را کامل کردند
 295- یه خار میره توی دست یه ترکه .....
ترکه درش میاره می بینه دستش خون میاد... دوباره خار رو میکنه تو دستش
 296- ترکه فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه
 297- ترکه را می خواستند اعدام کنند ازش میپرسند که حالا که آخر عمرته حرفی درخواستی چیزی نداری ؟ترکه میگه: نه ! میبندندش به جرثقیل بعد جرثقیل میبردش بالا یهو ترکه شروع میکنه به داد و بیداد و دست و پا زدن که من یه حرفی دارم. می آورندش پایین میگن: که چیه چی میخوای بگی؟ ترکه به یکی از دوستانش میگه: هی قاسم خونتون از این بالا پیداست

جوکستان ۴

جوکستان .. ۴

149- ترکه می گن با انجام جمله بساز میگه:من را از بازی کشیدن بیرون یک ان جام گذاشتن
 150- از 5 راه میشه تشخیص داد یه نفر اصفهانیه ، اول اینکه همشون زیرشلواری آبی راه راه می پوشن ( البته شاید با خوندن این مطلب سریع اونو عوض کنن ) ، دوم اینکه با خوردن هر قلوب نوشابه نگاهی به شیشه میکنن به کجا رسیده ، سوم اینکه تا در بستنی رو باز میکنن سریع یه لیس به درش میزنن ، چهارم اینکه وقتی براشون مهمون میاد دم در می ایستند و به جای اینکه بگویند بفرمائید تو میگن چرا نمیای تو ، پنجم اینکه من اصفهانی نیستم ، ولی چرا این کار ها رو میکنم
 151- از عربه نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه
 152- ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!
 153- به یه ترکه میگن میذاری بچه ات بره دانشگاه؟ میگه اگر به درسش لطمه نزنه آره!!!
 154- به یه ترکه گفتند :شما لهجه دارید؟؟
گفت نه والا .میخوای........ بیا بگرد
 155- به ترکه میگن تا حالا در زندگیت ریسک کردی ؟ میگه:آره یه بار اسهال گرفته بودم گوزیدم
156- ترکه داشته پوست پرتغال رو با چاقو میگرفته با خودش میگه: خدا کنه توش موز باشه
 157- یه معتاد شیرازی روی دستگاه پیغام گیر خونش پیام گذاشته بود:
هشتم......ولی خشته ام....
 158- یکی میره مهمونی خونه ی ترکه
ترکه بهش میگه آب میخوای یا رادیو روشن کنم
 159- به ترکه میگن چرا ترک شدی میگه حواسم نبود
 160- در زمان شاه یکی از روستاییان ترک بهمراه الاغ خود وارد شهر شده و الاغ خود را به دست مجسمه ی شاه بسته وبه او سفارش می کند که از الاغ مراقبت کند.
پس از بازگشت با دیدن نبود الاغ مجسمه را تکه تکه میکند .
مامورین اورا بازجویی میکنند. ترکه میگه این نفهم بهش گفتم مراقب الاغم باش
 161- در یکی از روستاهای ترک نشین بیجار مجلس عزاداری شبانه در مسجد برگزار میگردد.
از قضا برق روستا قطع شده و مردم چراغ های توری آورده وبر روی پنکه ی سقفی آویزان میکنند.
از عقل کاملشان وقتی برق می آید پنکه شروع به چرخیدن میکند و آتش مسجد را فرا میگیرد
 162- یه بار یه رشتیه میبینه یه ترکه داره رو زمین سینه خیز میره بعد میگه : اوووو,خرمولک!
 163- ترکه میره تو بیابون یه لاهاف کرسی می اندازه رو خودش. یکی داشته از اونجا رد می شده بهش می گه : آقا شما ترکی؟ ترکه می گه : از زیر لاهاف هم معلوومه؟
 164- ترکه سی دی خش دار داشته. ازش می پرسن چرا سی دیت اینقدر خش داره؟ میگه : آهنگای قشنگشو علامت زدم
 165- یه بار یه بچه داشته از ساختمون بیست طبقه میفتاده پایین,مردم هم اونجا جمع شده بودند.یه دروازه بان از اونجا ردمی شده بعددروازه بانه شیرجه میزنه روهوا بچه رو میقاپه بعدجو میگیرتش شوتش میکنه!
 166- یه بار به غضنفر یه انگشت نشون میدن میگن این چندتاست.میگه یکی.بعدش ده تا انگشت رو بهش نشون میدن میگن این چندتاست؟میگه وای چقدر یک!
 167- به یه ترکه میگن یه نقاشی غمگین بکش :یه بربری می کشه که نصفش سوخته!
 168- ترکه تو عروسی خودش جو می گیردش به عروس شماره می ده
 169- ترکه کولر خونشون خراب میشه به زنش میگه چند دفعه گفتم 5 نفری جلوی این نشینید
 170- ترکه میره جلوی آینه و چشماشو می بنده. میگن چرا اینکارو می کنی؟ میگه: آخه می خوام ببینم وقتی می خوابم چه ریختی میشم
171- ترکه تو صف نونوائی بوده، بعد یهو دور از جون شما یه صدای گوزی ازش میاد! همه برمیگردن بهش نگاه میکنن. بعد با قیافه ای حق به جانب میگه: والا با این نوناشون
172- ترکه و اصفهانیه و همدانیه مرحوم میشن. اون دنیا میرن جلو در بهشت، تا میان برن تو یارو دربونه یک نگاه به پروندشون میکنه، با لگد پرتشون میکنه بیرون! خلاصه همینجور دم در بهشت ولو بودن، یهو همدانیه میبینه دارن یه جنازه میبرن تو بهشت، اینم بدو بدو میره زیر جنازه رو میگیره و لااله‌الا‌الله گویان میره تو. یک مدت میگذره، اصفهانیه میبینه یک جانباز داره با ویلچر میره تو، اینم بدو بدو میره پشت ویلچر رو میگیره و میره تو. ترکه خیلی شاکی میشه، هی دور و بر رو نگاه میکنه، میبینه پشت بهشت ساختمون سازی دارن، یک فرغون افتاده اون گوشه. خلاصه فروغون خالی رو ور میداره میره جلو در بهشت. دربونه میپرسه: چیکار داری؟ ترکه میگه: کوری نمیبینی مفقود الاثر آوردم
 173- ترکه بچش بعد از عید فطر به دنیا میاد، اسمشو میگزاره: پسفطرت
 174- ترکه میره مدرسه دنبال پسرش که اسمش ماشالا بوده. میره طبقه ی اول، می بینه روی یه تابلو نوشتن که : محل نگهداری دانش آموزان با استعداد. از مسئولش می پرسه: آقا بچه ما اینجاس؟ طرف میگه: نه داداش. میره طبقه ی دوم، می بینه یه تابلو زدن که روش نوشتن: محل نگهداری دانش آموزان متوسط. میبینه بچش اونجاهم نیست. میره طبقه ی سوم، می بینه یه تابلو زدن که : محل نگهداری دانش آموزان خنگ، کودن، کم حافظه ! با خودش می گه حتما همینجاس. میبینه بچش اونجا هم نیست. میره طبقه ی چهارم، می بینه یه تابلو زدن که روش نوشتن: محل نگهداری ماشالا
 175- ترکه میره خواستگاری، اسم دختره پروانه بوده ولی ترکه قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، ترکه میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من پروانه‌ست نه آهو. ترکه میگه: ای بابا فرقی نداره... حیوان حیوانه دیگه
 176- بابای ترکه تو مستراح سکته میکنه و مرحوم میشه. ازاون به بعد، ترکه تا میرفته تو توالت یهو های‌های میزده زیر گریه. بعد از دو سه ماه، آخر یکی از رفیقاش شاکی میشه و میگه: مرد ناحسابی، آخه مگه توالت هم جای گریه کردنه؟! ترکه با بغض میگه: آخه اینجا بوی بابامو میده
 177- ترکه به دکتره میگه: آقای دکتر من صد سال عمر می کنم؟ دکتره میگه: سیگار میکشی؟ ترکه میگه: نه. -مشروب میخوری؟ -نه. –تریاک میکشی؟ -نه. –غذای چرب میخوری؟ -نه. -اهل خان... –نه. دکتره میگه: پس مرتیکه توی این صد سال چه غلطی می خوای بکنی؟
 178- یه روزی از روزا پسر ترکه میره پیشه باباش میگه: بابا چرا به ما میگن خر! پدره با قیافه ای حق به جانب میگه:برو یه قاشق با یه قابلمه بیار. پسره میره و میاره. پدره به پسره می گه: خب حالا دقت کن. بعد پدره قاشق رو می زنه به قابلمه. یه دفعه پسره از جاش بلند می شه میگه: کیه در میزنه؟! .پدره میگه خب حالا دیدی چرا به ما میگن خر؟ پسره میگه: آره .بعد پدره رو پسرش میکنه میگه: خب پسرم حالا اینارو بگیر بابا بره درو باز کنه
 179- ترکه مادرزنش رو میبره دکتر، دکتره میپرسه: این بنده خدا چه بلایی سرش اومده؟ ترکه میگه: زهر خورده. دکتره تعجب میکنه، میپرسه پس چرا سر و صورتش خونی مالیه؟! ترکه میگه: آخه لامصب به زبون خوش که نمیخورد
 180- یه روز یه فارسه می ره تو اردبیل یه خر رو میکشه اونوقت ترکا می برنش دادگاه و به جرم قتل نفس دادگاهیش می کنن .
وبرای اون حکم اعدام در اتاق گاز رو صادر می کنن .
وقتی فارسه می ره تو اتاق گاز میبینه اتاق گازشون سقف نداره !...به یکی از اون ترک ها میگه مردتیکه نفهم این چه اتاق گازیه ؟ ترک بازی در آوردی؟!ترکه بهش میگه: وقتی که کپسول گاز خورد توی سرت اونوقت می فهمی
 181- یکی می ره سی دی می خره وقتی می رسه خونه و بازش می کنه میبینه سوراخه می بره پسش می ده
 182- ارمنی ها عادت دارن که با کت و شلوار دفن بشن . یه روز که یه ارمنی رو میخواستن دفن کنن کنار یه ترکی دفنش می کنن.بعد از یه مدت ارمنی به خواب یکی از بچه هاش میاد و میگه : بیا منو نجات بده! بچش میپرسه چرا؟ ارمنی می گه:آخه این ترکه هر روز صبح میگه من لختم تو که لباس داری بپر از سر کوچه دو تا نون بربری بگیر بیار
 183- یه روز عبود با یه موتور تصادف می کنه.موقی که می خواستن خاکش کنن می بینن که از تو قبرش نور می زنه بیرون! همه تعجب می کنن و فکر میکنن که مثلا این یارو آدم خوبی بوده! بعد خاک ها رو میزنن کنار که ببینن چه خبره.بعدش میبینن که چراغ موتوره تو قمبل عبود جا مونده و روشن و خاموش میشه
 184- یه ترکی یه شب خواب میبینه چند نفر کتکش میزنن.از شب بعد با رفقاش می خوابه
 185- یه روز یزدی ها دور هم جمع میشن و میگن که چرا ملت واسه ما جک درست نمی کنن؟بعد تصمیم میگیرن که یه کار مسخره کنن که بقیه براشون جوک بسازن.بعدش همگی با هم میرن وسط کویر یزد یک سد خیلی بزرگ می سازن.و فکر می کنن که از فردا براشون جوک درست میشه!فرداش که بر میگردن پیش سد- میبینن که به اندازه چند تا اتوبوس عرب و ترک و لر و غیره اومدن بالای سد نشستن و قلاب به دست در حال ماهیگیری هستند
 186- یه مردتیکه ای با یه قابلمه میره تو حسینیه برای گرفتن نذری و میشینه پای نوحه ملا.ملا هرچی نوحه سوزناک می خونه میبینه که مردک مثل سیب زمینی قابلمش رو تو بقلش سفت چسبیده و گریه نمی کنه!بعد ملا با لحن نوحه می خونه که: حالا یه چیزی بگم که یه جاییت بسوزه؟ مردک میگه بگو! بعدش ملا میگه: امشب حسینیه شام نمیده! بعد مرده میزنه زیر گریه
 187- ملا بالای منبر داشته از خوبی های ازدواج می گفته! و صحبتش به اینجا می رسه ای مردم!زن بگیرید که زن چراغ خانه است!تا جایی که می توانید نور خانه تان را زیاد کنید! زن ملا که تو قسمت خانم ها بوده بلند میشه و با فریاد میگه که ای ملاآآآآآآآ ! هرگز نشه فراموش-لامپ اضافی خاموش
 188- عبود میره مانور دفاع مقدس -بعد جو میگیرش و شهید میشه
 189- عبود داشته نوحه میخونده که وسط نوحه اش شاشش می گیرد!بعد به پسرش میگه بیا تو جای من مجلس رو. گرم کن تا برگردم-پسر الاغش هم میخونه که: بزنید بر سر و سینه- که عبود رفته برینه
 190- به یه ترکی میگن: شما آشغالاتون رو کجا می ریزین
میگه نمیدونم لای نون یا نایلون
توی مجلس خواستگاری عروس خم شده بود که به داماد چایی تعارف کنه که یکدفعه می گوزه!بعد از خجالتش فرار می کنه و میره تو آشپزخونه . بعدش فامیلای داماد میگن: عروس خانم اگه ایندفعه نمیخوای برینی قندون رو بیار

191- تهرانی میره مکه پرده کعبه رو میگیره توبه میکنه که خدا من توبه میکنم دیگه برای ترک ها جوک نمی سازم من رو ببخش بعد از اون ور یه ترکه میاد میگه ببخشید آقا قبله از کدام طرفه ؟!؟ بعد تهرانی رو می کنه به کعبه می گه: خدا ببین خودش گیر میده
 192- یه اصفهانی خسیس موز میخوره. پوستش رو میذاره لای دفتر خاطرات
 193- یِه ترکه می ره رستوران... به گارسون میگه آقا غذای امروزتون چیه؟
گارسون میگه کاستوبیلوتانیماندانوف با لیمو.....
ترکه میگه کاستوبیلوتانیماندانوف با چی؟؟؟؟
194- ترکه سوار سمند میشه. صدای زن میاد : درب خودرو باز است... ترکه درو می بنده -میگه بستم!! حالا هرجا قایم شدی بیا بیرون جیگر!!!
 195- یه ترکه یه چک سفید امضا پیدا میکنه...
با خودش فکر میکنه.. میگه خوب یه مبلغ زیاد مینویسم و پولش میکنم..
وقتی میره بانک تا چک رو نشون میده میگیرنش.....
آخه نوشته بوده "" خدا تومان
""
 196- چوپان دروغگو می میره ، شب اول قبر ازش می پرسنذ تو کی هستی می گه منم دهقان فداکار
 197- ترکه داشته توی خیابان راه میرفته که یکی از راه میرسه
محکم میزنه توی گوشش
ترکه بر میگرده به طرف میگه شوخی بود یا جدی؟
طرف جواب میده خیلی هم جدی بود
ترکه میگه خوب شد چون من اصلا با کسی شوخی ندارم
 198- شنیدید واحد پول ایران عوض شده؟
هر
۵۰۰۰۰ تومان یه کروبی
 199- به غضنفر میگن اگه اب نبود چی میشد؟
میگه اونوقت شنا یاد نمی گرفتیم بعد غرق میشدیم.
 200- دکتر بعد از معاینه بهش میگه چند روزی باید جوجه کباب بخوری تا تقویت بشی !
ترکه میگه : آقای دکتر جوجه کبابو قبل از غذا بخورم یا بعد از غذا ؟ ؟ ؟ !!!!!!!!
 201- سفره دل یارو رو باز میکنن میبینن توش نون و پیازه
 202- سه تا ترکه با هم میرن مهمونی، توی مهمونی دوتاشون حسابی میرقصیدند و نفر سوم هم نشسته بوده یه گوشه و هی میگفته: زرد، قرمز، آبی... زرد، قرمز، آبی... بهش میگن: تو چرا نمیرقصی؟ میگه: آخه من رقص نورم
 203- ترکه شب یه جیرجیرک پیدا میکنه، تا صبح روغن‌کاریش میکنه!
 204- ترکه ه با دوست دخترش میره کافی شاپ ،
گارسون میاد میگه : چی میل دارید براتون بیارم؟
دختره میگه : دوتا کافه گلاسه لطفاً .
ترکه هم با عجله میگه : دوتا هم واسه من بیارین
 205- یه گونی پشکل میخرن بازش که می کنن یه لره از توش میپره بیرون -میگن تو اینجا چکار می کنی؟؟ میگه من جایزشم!!!
 206- یه ترکه توی مانور شرکت میکنه.
از هواپیما می پره پایین. چترش باز نمی شه
میگه خوب خدا رو شکر که مانوره.
 207- خبر فوری: میرزاپور برای بازی در فیلم[چند میگیری برینی] انتخاب شد -علی دایی هم در این فیلم نقشه جنازه را ایفا می کند
 208- یه ترک به یه ترک دیگه میگه چند سالته؟
ترک اول میگه 227
دومی- 227 ؟؟؟؟!!!
ترک اول – خوب اخه جدیدا یه 2 به اولش اضافه شده
- –آخه احمق جون اون که فقط ماله تهرانه
 209-عربه پشت اتاق مخصوصِ نوزادان واستاده بوده و داشته بچه‌ها رو تماشا می‏کرده، یک بابایی ازش میپرسه: ببخشید، بچة شما کدومه؟ میگه: اون دوتا ردیف بالایی
 210- به ترکه میگن حموم چند بخشه ؟
میگه دو بخش : زنونه ، مردونه
 211- روز قیامت میشه -خدا می گه همه حیوونا چون عقل نداشتن برن بهشت. ترکه سرشو میندازه پایین قاطی حیوونا میره .جلوشو می گیرن میگن کجا تو آدمی! ترکه می گه اون دنیا که بود خر بودیم این دنیا آدم شدیم
 212- پیرزنه قرص
X میخوره میشه پیرکس!
 213- یک روز یک آبادانی با عینک دودی می رود لب دریا و می گوید چقدر نوشابه
دنیا بر و بچز آبادان
  214- یه ترکه میره با پژو 206 مسافرکشی 4 نفر رو سوار میکنه بعدش خیلی تند میره .
اولی میگه آقا خیلی داری تند میری .
ترکه میگه تا حالا 206 داشتی ؟
طرف میگه نه .
میگه : پس خفه شو .
همین طور سرعت رو میبره بالا و تا نفر سوم همین جواب رو میده .
چهارمین نفر میگه آقا خیلی تند میری .
میگه تا حالا 206 داشتی .
میگه : آره .
ترکه میگه : پس تورو خدا بگو ترمزش کدومه!!!!! .
 215- ترکه تو توالت غش می کنه وقتی به هوش میاد میگه : من کیم... اینجا کجاست... کی منو ریده؟!!!
 216- مارمولکه میره مشهد می شه مش مول، می برنش سربازی
 217- یه ترکه کدوتنبل می خره می ذارتش کلاس تقویتی
 218- به ترکه میگن با اداره جمله بساز میگه:اداره بارون می باره
 219- به آخونده می گن حاجی جونا عرق می خورن ؛ مست می کنن قمار بازی می کنن .... حکم چیست ؟؟؟؟؟ آخونده می گه خشت
 220- جشنواره فیلم فجر در اصفهان: - دو نفر با یک تخم مرغ ! - تا حالا موز خوردی؟ ! - 10 نفر زیر یک چتر ! - من هوشنگ 15 تومان دارم ! - دیشب باز هم پیتزا خوردم
 221 - جشنواره فیلم فجر در قم:آخوندی با کفشهای کتانی -ابا قرمزی-امامه ای برای دو نفر -صیغه شدگان-من شیخ حسن 15 سال دارم
  222- یه ترکه کلاس زبان میرفته بهش خبر میدن بابات مرده
میگه :
oh.... shet
 223- یه بار یه - ترکه میره دستشویی و در میزنه.
یه عربه از داخل میگه: اهم...
ترکه می‌گه: حالا اسمت چیه؟
عربه میگه: محمد حسن خلیل.
ترکه می‌گه: ای پدرسوخته‌ها، سه تایی رفتین توالت
دعای دختران دم بخت:ربنا آتنا فی دنیا زوجه جمیلا.. قدش طویلا.. ثروته کثیرا...ماشینا پرشیا...موبایلا نوکیا
 224- به ترکه میگن اگه تو دریا کوسه ماهی بزنه دنبالت چکار می کنی؟؟ میگه میرم بالای درخت!! میگن آخه اونجا که درخت نیست... داد میزنه میگه: مجبورم... می فهمی؟؟ مجبورم!!!
نوع دیگه از همین جوک:
افتادم توی دریا... می خواستم با شنا خودم رو نجات بدم.. که یهو یه کوسه افتاد دنبال من....
من بدو ..کوسه بدو.... من بدو ..کوسه بدو... یهو.. از یه درخت رفتم ...
بهش می گن آخه توی دریا که درخت نیست....!!!
میگه ..چرا نمی فهمی..مجبورم بودم
 225- خبرنگار از برانکو میپرسه: آقای برانکو تاکتیکتون چی بود که تو جام جهانی اینقدر خوش درخشید؟ ...... تاکتیکمون؟!! .... حمییییید

جوکستان ۳

جوکستان .. ۳

95- دکتر گفت: حال سه نفر بیماری که دیشب براشون دارو تجویز کردم خوبه؟
پرستار گفت: نه دکتر؟ متأسفانه دو نفرشون فوت کردند، امّا سوّمی هر کاری کردیم حاضر نشد دوایی رو که تجویز کردید بخوره.
96- از عربه نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه
97- یه بار یه ترکه فقط شبا از خونه میرفته بیرون! بهش میگن جریان چیه؟
میگه: از بس این فارسها گفتن یه روز یه تزکه... ما تصمیم گرفتیم که فقط شبا از خونه بیایم بیرون
98- زن به دامپزشکی مراجعه کرد و گفت: من اصلاً حالم خوب نیست. دامپزشک گفت: شما اشتباهی اومدین اینجا، اینجا دامپزشکیه!
زن گفت: نه دکتر، درست اومدم، آخه من صبح‏ها که بلند می‏شم اخلاقم مثل سگه، ازصبح تا ظهر مثل خر کار می‏کنم، ظهرها هم مثل گاو غذا می‏خورم، بعد از ظهر مثل خرس می‏خوابم، تازه شب که شوهرم می‏آد بهم می‏گه سلام سوسک سیاه.
99- بیمار: دکترجون! پای راستم خیلی درد می‏کنه. دکتر: عزیزم، ولی من چشم پزشکم. بیمار: اینو می‏دونم، ولی دارین چشمم رو معاینه می‏کنین پاتون روی پای راستمه.
100- اصفهانیه داشت تو رودخونه ی زاینده رود غرق می شد .هر چی بهش گفتند: دستت رو بده نجاتت بدیم این کارو نمی _ کرد.یکی از آشناهای اون فرد که میدونست اون مرد خسیسیه جلو رفت و گفت :دادا دست منو بگیر نمی خواد دستت رو به من بدی.
101- مرد بسیار پرحرفی به دکتر پوست مراجعه کرد، امّا اینقدر حرف می‏زد که به دکتر اجازه نمی‏داد معاینه‏اش کند. بالاخره دکتر گفت: آقا لطفاً زبونتون رو در بیارین. بیمار زبانش رو درآورد. دکتر گفت: حالا در همین حال نگهش دارین تا من معاینه‏تون کنم.
102- مریض: دکتر! دارم می‏میرم. تو رو خدا بکش و راحتم کن. دکتر: من خودم وظیفه ‏ام رو می‏دونم، لازم به یادآوری نیست
103- ذترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟! ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!
104- مردی پیش دکتر رفت و گفت: دکترجون! خیلی فراموشکار شدم. دکتر حواسش به حرف‏های بیمار نبود. سرش را بالا کرد و گفت:
- متوجه نشدم چی گفتید؟ ‏مرد گفت: من؟ من چیزی نگفتم.
105- یه اصفهانی میخواسته پول به کسی بده دستش می لرزید . گفتند زودباش چرا می لرزی ؟؟ میگه آخه میخوام پول بدم ، جون که نمیخوام بدم که یهو بدم
از ترکه میپرسن: چند تا بچه داری؟ 4 تا از انگشتاشو نشون میده، میگه: 3 تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا اینا که 4تاست؟ ترکه انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: این بچة همسایمونه، ولی همیشه خونة ماست!
106- به ترکه میگن: بچه کجائی؟ میگه بچه
U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: ایلده بچه یونجه‌زارهای سرسبزِ آذربایجانم!
107- ترکه خودکارش تموم میشه، ترک تحصیل میکنه
108- ترکه میره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشی میپوشه!
109- ترکه داشته جلو دو سه تا دختر افه میومده، یهو تلنگش در میره. واسه اینکه ضایع نشه، دستشو میگذاره بغل دهنش، داد میزنه: گـــــــوزیـــــــه... گوووووز!
110- یه روز مرد اصفهانی با بچه اش از مقابل مغازه کفش فروشی که روی شیشه اش نوشته بود کفش پارس رد می شد .بچه از باباش می خواد که براش یک جفت کفش بگیره.باباش می گه :بچه مگه نمی بینی نوشته کَفِش پارِ ه س.
111- آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده
112- به ترکه میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم!
113- ترکه تو یک شب برف و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه، یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده، یک قطار هم داره ازون دور میاد! خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه، میره اون جلو وامیسته. رانندة قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد، ترکه یک نارنجک درمیاره، میندازه زیر قطار، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار میشن! خلاصه ترکه رو میگیرن میبیرن بازجویی، اونجا بازجوه بهش میتوپه که: مرتیکة خر! نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! ترکه میزنه زیر گریه، میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان فداکار و حسین فهمیده رو قاطی میکردم
114- ترکه میافته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن
115- یه بار یه ترکه تو قبیله آدم خوارها اسیر میشه! از یکی میپرسه آقا با من چی کار دارین؟ میگه ما آدم خوریم حالا هم تو این دیگ میپزیمت و میخوریمت! ترکه میگه: چی شد؟ حالا که بخور بخوره ما آدم شدیم!!!
116- دکتر از دیوانه پرسید: تو رو برای چی به تیمارستان آوردند؟ دیوانه گفت: بدون هیچ دلیلی، فقط به خاطر اینکه من معتقدم جوراب نخی خیلی بهتر از جوراب نایلون هست. دکتر گفت: این که دلیل نشد، منم معتقدم جوراب نخی بهتر از جوراب نایلون هست. دیوانه گفت: چه جالب! راستی شما جوراب نخی رو با سس سفید می‏خورید یا با سس گوجه فرنگی؟
117- اصفهانیه سواره ماشین می شه . آخره مسیر به راننده میگه : حاج آقا کرایه ی ما چند میشه ؟ یارو میگه : 50 تومان . اصفهانیه میگه چه خبره ؟ اولندش که 40 تومان میشه بعدشم من 30 تومان بیشتر ندارم حالا فعلا این 20 تومان را بگیر . ... یارو میشماره می بینه 10 تومان
ترکه میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!
118- ترکه میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! ترکه هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم
بیمار: دکتر! احساس می‏کنم دیوونه شدم. فکر می‏کنم فرار کردم و یه عده دنبال من هستن و می‏خوان منو بگیرن. دکتر: از چه زمانی این احساس رو می‏کنی؟ بیمار: از زمانی که از تیمارستان فرار کردم.
119- تو تبریز حکومت نظامی بوده، یارو سروانه به سربازش میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکسی رو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: ایلده یک آدرسی را پرسید که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!
120- دیوانه سراغ رئیس تیمارستان اومد و بهش گفت: من می‏ترسم، یه دیوونه اومده اینجا به من می‏گه ناصرالدین ‏شاه. رئیس تیمارستان گفت: اشکال نداره عزیزم، لابد فکر می‏کنه ناصرالدین ‏شاه هستی. دیوانه گفت: آخه اسمش میرزارضا کرمانی است.
121- ترکه دستور داد تمام اسناد و مدارک قدیمی رو به علت نداشتن جای کافی در اردبیل از بین ببرند، اما رئیس بایگانی گفت: - قربان، این اسناد خیلی مهمه. ترکه فکری کرد و گفت: مهم نیست،ایلده از همشون کپی بگیرین و اونا رو نگه دارین
122- ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!
123- به یه ترکه میگن میذاری بچه ات بره دانشگاه؟ میگه اگر به درسش لطمه نزنه آره!!!
124- اصفهانیه واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خیرات میکرده. خلاصه هرکی رد میشده، یک خرما برمیداشته و یک صلوات میفرستاده . بعد یک مدت، یک بابایی دست میکنه یک مشت خرما برمیداره، اصفهانیه دستشو میگیره، میگه: هوووی! چه خبرس؟! یک نفر آدم مردس، اتوبوس که چپ نکردس
125- به یه ترکه گفتند :شما لهجه دارید؟؟
گفت نه والا .میخوای........ بیا بگرد
126- به ترکه میگن تا حالا در زندگیت ریسک کردی ؟ میگه:آره یه بار اسهال گرفته بودم گوزیدم
127- از ترکه میپرسن اگه سردت بشه چیکار میکنی؟؟
میرم میرم بغل بخاری
میگن اگه خیلی سردت بشه چی؟
میگه میچسبم به بخاری
میگن اگه خیلی خیلی سردت بشه چی؟
میگه ایلده بخاری رو روشن میکنم
128- ترکه داشته پوست پرتغال رو با چاقو میگرفته با خودش میگه: خدا کنه توش موز باشه
129- سه تا ترکه رفته بودن ایستگاه راه‌آهن، تا میرسن تو یهو قطار حرکت میکنه، اینها هم میگذارن دنبال قطار حالا ندو کی بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختی، یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه. خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه، یک بابایی بهش میگه: آقاجان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه، وامیستادید با اون میرفتید. ترکه نفس زنان میگه: ایلده منم نمیدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم!
130- به اصفهانیه می گن با کالسکه جمله بساز می گه این میوا کالس که
131- یه معتاد شیرازی روی دستگاه پیغام گیر خونش پیام گذاشته بود:
هشتم......ولی خشته ام....
 132- ترکه و لره رفته بودن شکار، ترکه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که سرویسش کنه. ترکه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد دهنتو سرویس میکنه. لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو گیتو بخور! مگه من زدم؟!
 133- ترکه پسرشو میگذاره دانشکده افسری، رفیقاش بهش میگن: بابا اینکه درسش خوب بود، میگذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، ترکه میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!
 134- ترکه صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم
 135- به ترکه میگن: میدونی امام حسین کجا دفن شده؟ میگه: نه. میگن: کربلا. میگه: ای خوشا به سعادتش!

136- یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته کنار خیابون گریه میکنه. جلو میره و میگه چی شده عزیزم ، پسر بچه میگه سکه 25 تومانی ام را گم کرده ام. مرد میگه اینکه گریه نداره بیا این25 تومانی مال تو! بچه باز هم به گریه کردن ادامه میده < مرد میپرسه دیگه چیه ؟ بچه میگه اگه اون سکه را گم نکرده بودم الان 50 تومن پول داشتم
 137- به ترکه میگن یه جوک بگو . میگه :خیار........ میگن چه بی نمک! میگه: خیارشور
 138- ترکه یک قلاده بسته بوده گردن یک تمساحِ لندهور، داشته واسه خودش تو خیابون راه میرفته. یارو افسره میاد جلوشو میگیره، میگه: مردک این چیه با خودت راه انداختی تو خیابون؟! اینو باید ببری باغ‌ وحش. ترکه میگه: والله جناب سروان، دیروز برده بودمش باغ‌وحش، امروز بهش قول دادم ببرمش سینما
 139- یه روز از یه شیرازی میپرسن که راسته که شیرازی‌ها حرف دومشون همیشه فحشه؟ شیرازیه میگه: کدوم بی‌شرفی این حرف رو زده
 140- یه روز یه ترکه میره مهمونی، صاحبخونه یه سگ داشت که اسمش جو بوده. سگه میره زیر صندلی ترکه میشینه. یهو ترکه بد جوری گوزش میگیره. با خودش فکر میکنه که اگه بگوزه، صاحبخونه فکر میکنه که جو گوزیده. ترکه یه کم از گوزشو ول میکنه، صاحبخونه سریع به جو گفت: جو برو تو حیاط. ولی جو تکون نخورد. ترکه که خیالش راحت شده بود که می‌افته گردن جو با خیال راحت تمام گوزشو ول کرد. صاحبخونه یهو داد زد: جو، حتما میخوای این آقا رو سرت برینه
 141- ترکه سوار یه خره عکس میگیره. عکس رو میفرسته برای مادرش،‌ زیر عکسه
مینویسه: سلام بر ننم،‌ بالایی منم
142- مى خاست بفروشه ، یک دفه یک معتاد شیرازی از راه رسید گفت این میمون چنده ، مرده گفت اقا این خرگوشه نه میمون ، مرده گفت من که از شما سوال نکردم از از خرگوشه سوال کردم
یه روز یه اصفهانی با زن وپسرش به پیکنیک می رن که برای نهارشون سه تا تخم مرغ می برند!!!!!! یدفعه پسرشون را آب می بره که پدره داد می زنه خانوم دو تا تخم مرغ بیشتر درست نکن بچه رو آب برد
143- یه روز یه مردی یه مارمولکی له می کنه مارمولک بلند میشه و می گه :پهلوانان نمی میرند
 144- اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اونطرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم همین جاست . یهو داد می زنه پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه
 145- ترکه کفترشو گم میکنه، تو روزنامه آگهی میده: بیه بیه!
 146- ترکه ساعت سه نصفِ شب زنگ میزنه صدا و سیما، میگه: ببخشید آقا به نظرِ شما الان آقای خامنه‌ای خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی احتمالاً باید خواب باشن. ترکه میگه: معذرت میخوام؛ ولی آقای رفسنجانی چی، ایشون هم خوابه؟ یارو میگه: نمیدونم ولی یحتمل ایشون هم خواب باشن. ترکه میگه: ببخشید ولی آقای خاتمی چی؟ یارو میگه: احتمالاً ایشون هم ‍خواب هستن چطور؟ ترکه میگه: پس دمت گرم حالا که همه اینا خوابن یه شو هندی بذار حال کنیم
 147- یه روز یه اصفهانیه یه 25 تومنی رو تو دستش هی فشار میداده که دستش عرق میکنه بعد دستش رو باز میکنه به 25 تومنی میگه اگه تا فردا هم گریه کنی خرجت نمیکنم
 148- وسط اردبیل یه چاهی بوده، ‌هی ملت می‌افتادن توش،‌زخم و زیلی می‌شدن. میان تو شهرداری یک جلسه برگذار می‌کنن که واسه این مشکل یک راه حلی پیدا کنن. یکی از مهندسا پا میشه میگه: یافتم! ما یک آمبولانس می‌گذاریم بغل این چاه، ‌هرکی افتاد توش رو سریع ببره بیمارستان. ملت همه هورا می‌کشن..آفرین! ایول! دمت گرم! یک مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق که همتون نفهمید! آخه اینم شد راه حل؟! ملت میگن، خوب تو میگی چی‌کار کنیم؟ یارو میگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بیمارستان، که بدبخت جون داده. ما باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم، که همه بهش سریع دسترسی داشته باشن! ملت دیگه خیلی حال می‌کنن، کف می‌زنن سوت می‌کشن، که ایول بابا تو چه مخی داری! یهو یه مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق هرچی بهمون میگن خر، حقمونه! آخه این شد راه حل؟! این همه خرج کنیم یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چی بشه؟ مردم تعجب می‌کنن،‌میگن: خوب تو میگی چیکار کنیم؟ یارو میگه: بابا این که واضحه، ما این چاهو پر می‌کنیم، میریم نزدیک یک بیمارستان یک چاه می‌زنیم