تصویر خیال

عمومی . فیلتر شکن . کد تقلب بازی و غیره.....

تصویر خیال

عمومی . فیلتر شکن . کد تقلب بازی و غیره.....

جوکستان ۸


جوکستان ...۸ 


یک روز به یک ترکی می گویند: «سه تا آرزو کن.»
- اول یک ماشین پژو
۲۰۶ پیدا کنم؛ بعد یک ۲۰۶ دیگر پیدا کنم؛ سومین آرزویم هم این است که یک ۲۰۶ پیدا کنم.
- چرا هر سه تا آرزویت یکی بود؟
- برای این که این سه تا را بفروشم و یک ماکسیما بخرم.

معلم تاریخ: آهای! تو که با آن قد بلندت ته کلاس ایستاده ای و بر و بر من را نگاه می کنی، بگو اسکندر مقدونی که بود.
- نمی دانم.
- چه کسی ناصر الدین شاه را کشت؟
- نمی دانم.
- پس با این وضع چطور می خواهی امتحان تاریخ بدهی؟
- من که نمی خواهم امتحان بدهم. آمده ام بخاری کلاس را تعمیر کنم.

اولی: آقای دکتر، من فکر می کنم عینک لازم دارم.
دومی: بله حتما! چون این جا مغازه ساندویچ فروشی است.

از شخصی پرسیدند: فاصله میان خنده و گریه چیست؟
او جواب داد: انسان با چشم گریه می کند و با دهان می خندد،
فاصله میان دهان و چشم هم دماغ است

دکتر: خب، بیشتر، وقتی به چه چیزی فکر می کنی افسرده می شوی؟
بیمار: راستش را بخواهید، به پرداخت ویزیت!

یک نفر می رود مطب دکتر و می گوید: «آقای دکتر، مشکل من این است که کسی مرا تحویل نمی گیرد!»
دکتر می گوید: «مریض بعدی!»

معلم به دانش آموز :«یک جمله بگو در آن چای باشد.»
دانش آموز :«اجازه ! قوری.»

شکارچی اول: ببین چه کبک زیبایی شکار کرده ام.
شکارچی دوم: این که کلاغ است نه کبک.
شکارچی اول: نه دیروز برادرش را زدم، امروز او لباس سیاه پوشیده است!

محسن به همسایه اش گفت: «جلوی این سگت را بگیر! امروز جوجه ما را خورده است.»
همسایه او با خوشحالی گفت: «خوب شد گفتی که دیگه امروز بهش غذا ندهم.»

اولی: با عمویت کجا می روی؟
دومی: او را می برم فروشگاه محله مان؛ چون آن جا نوشته «خرید برای عموم آزاد است!»

اولی: من یک پسر دارم که هر روز بیشتر شبیه من می شود؟
دومی: اگر وقت داری ببر دکتر تا جلوی این بیماری را بگیرد!

اولی: یک فوتبالیست را نام ببر که یک درجه برتر از مارادونا باشد.
دومی: ماراسه نا.

دو دیوانه در حیاط تیمارستان قدم می زدند.
دیوانه اولی به تیر چراغ برق کوبید و گفت: هر چه در این خانه را می زنم، کسی جواب نمی دهد.
دیوانه دومی گفت: عجیب است. چراغشان هم روشن است

 

طرف می خواسته تو دوران جنگ خونه بساخته.خلاصه واسه خرید تیر آهن میره پیش شهر دار.شهر دار بهش میگه که ما فقط به رزمنده ها تیر آهن می دیم و شما تو اولویت نیستی! خلاصه طرف کله می کنه و میره جبهه و اونجا حین رزم سه تا ترکش می خوره به قمبل مبارکش!برای همین میبرنش عقب.اونجا یک عده با دوربین میریزن دورش واسه مصاحبه و ازش میپرسن که چه پیامی برای مردم دارید؟ طرف هم شاکی می شه و میگه: به اون شهر دار بگین که: حالا خوب شد واسه دو تا تیر آهن کون ما پاره شد!؟

سوسکه مست می کنه و می ره جلوی دم پایی و می گه: بزن، ده بزن دیگه لعنتی

ترکه میره و در یخچال رو باز می کنه و می بینه: ژله هه داره مثل بید می لرزه، بهش می گه: نترس میخوام پنیر بخورم

به غضنفر می گن: چرا ترک شدی؟ می گه از دزدی که بهتره

یه روز یه مَرده می ره ساندویچ فروشی تبریز، می گه: آقا یه ساندویچ همبرگر بدین ولی گوجه نذارین.
ترکه می گه: ببخشید آقا ما گوجه نداریم، می خواین خیارشور نذارم!!!

یه روز، یه دختره با یه ترکی آشنا میشه، می گه: اسمم شکوفه ست. تو خونه بهم میگن: شکو،
اسم تو چیه؟ پسره می گه: ایلده اسمم گضنفره ، تو خونه بهم میگن: فری، بر و بچه های محل هم،
به هم می گن: چس فیل.

میدونی فلسفه چس چیه؟
تلاش مرموز گوز برای حفظ آبرو

به ترکه توپ فوتبال نشون دادن و گفتن : این چیه؟
طرف کلی فکر کرد و گفت : شطرنج گردالی

یه روز ترکه می خواسته خود کشی کنه-میره 30 تا قرص اسهال می خوره

ترکه میخواسته بره هر چی راهزنه اطراف تبریزه دهنشون رو سرویس کنه. ملت هم میان هر کی یه چیزی براش میارن، یکی شمشیر میاره یکی خنجر میاره و حسابی مسلحش میکنن. خلاصه ترکه راه میفته و بعد از یک هفته خونین و مالین برمی‌گرده. مردم دورش جمع میشن، می‌پرسند: چی شد؟ چی کار کردی؟ ترکه پامیشه یا حال زار میگه: بابا یه دستم شمشیر بود یه دستم خنجر، با دندونام می‌جنگیدم؟

ترکه می خواسته مزاحم تلفنی بشه!!!
تلفن می زنه وقتی که یارو گوشیو برداشت!!
فرار می کنه!!

ترکه تو اتوبوس میگوزه همه بهش میخندن. اونم خوشحال میشه، میگه: اگه میدونستم اینقدر
حال میکنین براتون میریدم

تا مگس با هم ازدواج می کنن. ماه عسل، می رن گه خوری

یه روز یه بابائی سوار تاکسی یه ترکه میشه ، به ترکه میگه آقا لطفا من را دو نفر حساب کنین ، ترکه برمیگرده میگه :...من تو رو پشه هم حساب نمیکنم

از یه لره میپرسن تو شما آدم مشهور هم هست میگه آره .... سوفیا لُره ! ، الیزابت تای لُر ، لُر و هاردی .... یه ماده شیمیائی هم هست که اختراع خودمونه بهش میگن کلُر

غضنفر تازه بدنیا اومده بوده ، شیر مامانشو نمی خورده ، هر زن دیگه ای هم آوردن ، فایده نداشته بچه شیر اونا رو هم نمی خورده تا اینکه یه زن سیاه میارن شیرشو می خوره ---باباش می گه : آهان ، پدر سوخته ، ایلده تو شیرکاکائو می خواستی ما نمی دونستیم

قله اورست رو فتح میکنه ، خبرنگارها جمع میشن و ازش می پرسند : آقا رمز موفقیت شما چی بود
یارو میگه : والله آقا من این چیزها حالیم نیست ، ایلده اگه بازم بهم بار بخوره میارم این بالا

یک روز غضنفر خواب میبینه بزرگترین نون بربری دنیا را خورده..... صبح که بلند میشه میبینه لاحافش نیست

فالگیر: فردا شوهرتون میمیره!
زن: اینو که خودم میدونم. بهم بگو گیر پلیس میفتم یا نه

چرا روان درمانی زنها کمتر از مردها طول میکشه؟
معمولا باید در روان درمانی به دوران کودکی بازگشت و زنها همیشه در همون دوران به سر میبرند

غول چراغ جادو به یه زن میگه: یه آرزوت رو بگو تا برآورده کنم. زنه میگه: یه کاری کن که شوهرم حسابی احمق بشه تا بتونم با خیال راحت بهش دروغ بگم و هی مچم رو نگیره. غوله قبول میکنه و میگه: برو خونه تون. آرزوت رو برآورده کردم. زنه خوشحال میره خونه, میبینه شوهرش تبدیل به یه زن شده!

یه نفر داشته با زنش دعوا میکرده که : تو که از من خوشت نمیومد پس چرا سر سفره عقد با صدای بلند داد زدی بـــــــــــله ،،، زنه میگه : من به تو نگفتم بله ،، یکی از من پرسید با این مرتیکه عوضی میخواهی ازدواج کنی من داد زدم بـــــــــــله

ترکه زنگ میزنه 110 میگه آقا صدی ده ؟ طرف میگه: بله بفرمائید ..ترکه میگه بی انصاف تو بازار صدی پنج نزول میدن

donkey is here!
به ترکه میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درخته ؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ میگه بخاری! یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درخته ؟ ترک خر میگه: بخاریِه خودمه دوست دارم بگذارمش بالای درخت

یه روز دوسته یه ترکه زانتیا میگیره .ترکه ازش می پرسه ببینم!از ایدز بدتره

یک روزیک ترکه تو استخر قورباقه ای شنا می کنه لک لک ها میخورنش

یه روز یک دختر خانم داشته می دویده که یک آخوند اون رو میبینه و میگه چرا می دوی دخترم ؟یارو میگه: یک مرد داره دنبالم می کنه و یکباره حاج آغا اباء خودش رو باز می کنه و میگه: بیا در آغوش اسلام

.به نظرت فرق بزرگترین موز دنیا با کوچکترین موز دنیا چیه؟
چی؟نمیدونی؟
.
یه کم فکر کن
.
.
مهم نیست،میرم از یه میمون دیگه میپرسم

.تلویزیون گفت یه جسد آدم با صورت میمون پیدا شده!نگران شدم ،اگه سالمی یه زنگ بزن

دریک مجلس میهمانی پسر کوچولوی صاحبخانه با پالتوپوست مادرش بازی می کرد0 خانمی
از او پرسید:این پالتوی پوست مال مادر شماست؟
جواب داد:بله!بله خانم.پرسید:می توانی بگویی کدام حیوان بیچاره پوستش کنده شده تا مادر
شما دارای چنین پالتوی پوست زیبایی شد؟
پسر کمی فکر کرد و گفت:بله خانم ،بابام

یارو زبونش میگرفته میره داروخونه میگه: آقا اشپیل داری؟ میگه: اشپیل دیگه چیه؟ میگه: بابا اشپیل دیگه. یارو میگه: یعنی چی؟ درست تلفظ کنین من بفهمم. یارو میگه: بابا جان اشپیل، دیگه! یارو میگه: آقا من که نمیفهمم شما چی میگین، بگذارین به همکارم بگم شاید اون بفهمه. رفیق یارو هم زبونش میگرفته، میاد. بهش میگه: آقا اشپیل دارین، یارو هم میره براش یه چیزی میاره بهش میده و میره، بعد همکارای یارو ازش میپرسن: این چی میخواست؟ میگه: اشپیل! میگن: بابااین اشپیل دیگه چه کوفتیه!؟ اصلاً برو یکم از این اشپیل ور دار بیار ببینیم چیه. یارو میره و بر میگرده میگه: اشپیل تموم شد!

یارو میره خواستگاری درو پنجره ساز بوده ، ازش میپرسن شغل شما چیه؟ می خواسته کلاس بذاره :میگه نصب ویندوز .

یک سری از دانشمندا داشتن روی مغز آدم تحقیق میکردند ، یک ریاضی دان را انتخاب می‌کنند و بهش میگن از یک تا پنج بشمر، اون هم سریع شروع میکنه به شمردن: یک..دو..سه..چهار..پنج... بعد جراحیش میکنند و نصف مغزش را در میارن، و دوباره میگن بشمر، اینبار یکم کندتر میشمره: یک...دو...سه...چهار...پنج.... دوباره مغزش رو جراحی میکنند و یک چهارم دیگش را در میارن و میگن بشمر، یارو آروم آروم میشمره: یک...... دو...... سه...... چهار...... پنج..... دانشمندا شاکی میشن، این سری جراحی میکنند ، کل مغز یارو رو درمیارن! وقتی بهوش میاد، بهش میگن بشمر، یارو میگه: بیر...ایکی...اوچ...دورد...بش....التی.... یدی!

--------------
هر زن باهوشی میلیونها دشمن داره: همه مردهای احمق
یا
هر مرد باهوشی میلیونها دشمن داره: همه زنهای احمق
دومی درست تره
-------------
روز یه آبادانیه رو از زیر آوار زلزله در میارن می‌بینن موبایلش دستشه. یارو یه نگا به ملت میکنه میگه ویبراتور رو حال کردین؟

 

جوکستان ۷

جوکستان ...۷

عربه میخواسته بخوابه ولی تا چشماش رو می بسته یه مگس زیر گوشش وزوز میکرده-اونم برای گرفتن حال مگسه خودشو به خواب می زنه و مگسه رو میگیره: بعدش دو ساعت برای مگسه لالایی میخونه تا خوابش ببره: همین که مگسه میاد بخوابه با صدای بلند میگه : وروز...وزوز...وزوز

این جوک واقعی است
یه دسته ترک رفته بودن دفتر ازدواج واسه ثبت عروسی - - - ولی بجای عروسی رئیس دفتر ثبت ازدواج را به حد کشت زده بودند و همه جا را داغون کرده بودند- - -بعد از اومدن پلیس معلوم شد که شناسنامه عروس و داماد عکس نداشته !!!!!! و هر چی اون حاج آقای بد بخت اصرار می کرده که بابا بدون عکس نمی شه به خرجشون نمی رفته

یه لوره میاد تهران ، میبینه همه آستین کوتاه پوشیدن .
میگه : اِ ، پس اینا دماقشونو با چی پاک میکنن

مشتریه به گضنفر میگه: این چه معنی میده؟ یه مگس ته فنجون منه گضنفر: من از کجا بدونم. من که فالگیر نیستم..

ترکه میره کفاشی ، میگه : ببخشید آقا این تارها چند قیمته ؟فروشنده میگه : آقا اینجا کفاشیه اشتباه اومدین ، ترکه میگه : ای بابا ، از وقتی که عینکم رو گم کردم همه چیزو تار میبینم

بسیجیه میره تو مسابقات المپیک شرکت کنه ازش میپرسن به چه مقامی فکر میکنی؟ میگه به مقام معظم رهبری!

یه روز غضنفر میره قهوه خونه
۲ تا چایی میخوره...بعدش ۵ تا.... ۱۰ تا........ ۱۵ تا. گارسونه شاکی میشه میگه : بابا خسته نشدی این همه چایی خوردی؟غضنفر میگه : راست میگی ایلده قربونت یه چایی بیار بخوریم خستگیمون در بره

ترکه میره نون بربری میخره از جلوی نونوایی لواشی رد میشه میبینه نونا دارن میچرخن دست می کنه تو جیبش 25 تومن درمیاره میگه:اقا اینو بگیر نون منم سوار چرخو فلک کن !

ترکه میره خواستگاری، بابای دختره ازش میپرسه: شما شغلتون چیه؟ ترکه میگه: قازی! باباهه حال میکنه، میگه: کدوم شعبه؟ ترکه میگه: ایلده ایران قاز!!!

ترکه میخواسته دور کمرش رو اندازه بگیره... خط کش رو میکنه تو نافش... ضرب در 3.14 میکنه

به ترکه میگن سفر حج چطور بود ؟ میگه والا همه چی خوب بود ولی نمی دونم چرا مردم یکدفعه تا منو دیدن نفری هفت تا سنگ زدن تو سرم...

به ترکه میگن در روز چند تا نون میخوری .میگه : صبح
۷ تا لواش . ظهر ۷ تا سنگگ . بعد از ظهر
۱۰ تا دونه هم تافتون . شب هم ۹ تا دیگه لواش . ملت کف میکنن چطوری این همه میخوره . بهش
میگن پس بربری چی ؟ ترکه میگه :ایلده پس خیال کردی این نون ها رو با چی میخورم

یه روز یه ترکه رو برق میگیره ، ننش میگه اکبر ولش نکن ...این همینیه که باباتو کشت!!!

ترکه
۱۰۰ تا بلیط اتوبوس میخره میده به راننده میگه: آقا دربست!

معتاده به دوستش میگه : شالی چند بار میری دشتشویی؟ دوستش میگه: یه دونه بهار-یه دونه تابشتون-یه دونه پاییز-یه دونه هم زمشتون ! معتاد اولی میگه: بابا خب بگو اشهال داری دیگه

می دونی چرا دخترها به میز ارایش می گن میز توالت؟؟؟؟؟؟؟؟چون می شینن جلوش و می رینن به قیافشون

به ترکه می گن از مسافرت چی اوردی؟ می گه: تشریف

ترکه میرسه به یه تیمسار میگه آقا شما سربازید ؟ تیمسار که میبینه این خره میگه آره... بعد ترکه میگه: پس گه میخوری لباس تیمساری میکنی تنت

ترکه چهار شنبه میاد میگه: برای غافلگیر کردن اموات...صلوات

تهرانیه پسرش رو نصیحت می کرد که پسر جون زن بگیر.آخه وقتی شب خسته از سر کار می یای لازمه یکی تو خونه باشه برینه تو حالت

می دونین تفاوت شهرداری با صدا و سیما چیست؟ ........ اولی اشغال جمع می کند دومی اشغال پخش می کند

به ترکه می گن با کیشمیش یه جمله بساز می گه: من عموشم تو کیش میشی

به نیت 124000تا پیامبر صلوات بفرست و این اس ام اس رو برای 124000نفر بفرست .انشاالله تا اخر این ماه خبر خوشی از طرف مخابرات بهت می رسه

یه بنده خدایی 15 سال به یه مورچه یاد می ده با چوب غذا بخوره -بعدش مورچه رو می یاره تو میدون که به مردم نشون بده .همه دور تا دور وایساده بودن نگاه می کردن از قضا یه ترکه از اونجا رد می شه می بینه همه عقب وایسادن و مورچه هم وسطه.... می ره با پا مورچه رو له می کنه می گه: آخه مورچم ترس داره؟

ترکه رفته بوده دزدی... چون چیزی واسه دزدی پیدا نمی کنه... مشقای بچه صاحب خونه رو خط می زنه

لره سوار هواپیما بود مهماندار می گه کمربند ها رو ببندید .کرده می گه :مال من کش داره بازم ببندم

به ترکه می گن دگرگونی یعنی چه ؟
می گه یعنی این گونی نه . یک گونی دیگه

غضتفر رو میخواستن رئیس سازمان حفاظت اطلاعات کنند.خلاصه بهش یه سری از اسرار مهم مملکت رو میگن تا ببینن چقدر میتونه بروز نده.: تهدیدش میکنن حرف نمیزنه-کتکش میزنن باز هم حرف نمیزنه- زن و بچش رو شکنجه می کنن بازم هیچی نمی گه...دیگه می بینن که خیلی کارش درسته-واسه اطمینان یه ماه هم میندازنش تو انفرادی و رفتارش رو زیر نظر می گیرن تا ببینهن اگر باز هم دوام آورد رئیسش کنند.... تو انفرادی می بینن که هی میزنه تو سر خودش و میگه: من احمق چرا هیچی یادم نمیاد-اه

به لره میگن:تو لری؟میگه نه!میگن ترکی؟میگه نه نه نه همون لرم

به ترکه میگن برو روزنامه بخر، میره با یه پاره آجر برمیگرده
میپرسن این چیه؟، میگه: رفتم روزنامه
فروشی پول دادم روزنامه فروشه گفت همون رویی رو ور دار ببر

به دلیل بالارفتن سکه فردا روز جهانی به اجرا گذاشتن مهریه است .یادتون باشه که دیه ارزانتر از مهریه است

ترکه از رفیقش سوال می کنه نامزدت چه شکلیه؟ دوستش می گه: مثل اسب نجیب.مثل پلنگ مهربون. مثل شیر قوی .مثل عقاب تیزبین .ترکه یه کم فکر می کنه...بعد میگه: ایلده حالا کی بریم باغ وحش ببینیمش

ترکه میخواسته اطلاعیه بده میگه : هموطنانی که قصد عبور ازراههای برفگیر اردبیل را دارند اگر زنجیر به همراه ندارند سینه بزنند

بسیجیه اکس می خوره می ره نماز بخونه می گه: ربنا آتنا فد.......د.......د..........د........دنیا دیگه مث تو نداره ........

بسیجیه داشته به آسمون نگاه می کرده می بینه ستاره ها دارن چشمک می زنن سرشو می ندازه پایین و میگه: استغفرا.....

رشتیه میره خونشون چراغ و روشن میکنه میبینه یه مرد غریبه پیش زنشه
دوباره چراغ و خاموش می کنه میگه؟جواب ابلهان خاموشیست

یک روش دفع انگل: 3روز چای و بیسکویت می خورید -روز 4 فقط بیسکویت می خورید... کرمه می یاد بیرون می گه: پس بیسکویت کو؟

به ترکه میگن: یک جمله بگو که توش سه تا دروغ باشه . میگه: دانشگاه آزاد اسلامی

ترکه با خودش خودکار میبره حموم ازش میپرسن برای چی می بری؟ میگه ایلده هر جای تنم رو که شستم علامت می زنم تا یادم نره
لره تلویزیون می خره -فرداش کنترلشو می بره پس می ده. می گه: آقا این ماشین حسابه توش بود.... به ما حروم خوری نیومده

ترکه با گور خر مسابقه (دو) میگذارن گورخر برنده می شه
ترکه می گه:حیف که شلوار ورزشی نپوشیدم وگرنه برنده می شدم

می د ونی فرق اموزگار با روزگار چیه؟ اموزگار اول درس می ده بعد امتحان می گیره .ولی روزگار اول امتحان می گیره بعد درس می ده

وقتی یک سگ برای خور خور کردن.یک گربه برای بیرون موندن .یک طوطی برای قسم خوردن . ویک راسو برای چسیدن داشته باشی دیگه نیازی به زن نداری!!!

کوچولو کجایی؟ نیستی؟ شنیدم اون بالا بالاها داری با تنهاییت حال می کنی! اگه زحمتت نیست 2تا فقط 2تا نارگیل واسه من بنداز پایین

سلام خوبی؟ یه لطفی به من می کنی؟ یه عکس تمام قد از خودت بگیر برام بفرست؟؟ باشه؟ اخه می خوام پاسور بازی کنم جوکر گم شده .ممنونم

 

به غضنفر می گن: با " ارتش کوفه " جمله بساز
می گه : عرط شکوفه داری...مثل گل بهاری

یه بارهواپیما داشته سقوط میکرده می گن وسایل زیادی رو بندازید پایین .همه رو میندازن  ولی فایده نداره. میرن رو مخ لره کار میکنن مگن تو بیا بپر پایین جون ما رو نجات بده تا یه راست بری تو بهشت .فقط وقتی خواستی بپری بگو (پرنده پرید) تا نخوری زمین. آقا لره میپره ...ولی بازم هواپیما چپ و چس میرفته... میبینن لره داره میزنه به پنجره میگه: اون اسمه چی بود؟ کی بود؟؟ پرنده پرید؟ پر پرنده شد؟ چی شد؟!

به زیدان میگن شنیدیم بازیکن ایتالیا بهت گفته علی دایی !!!
زیدان میگه : نه بابا اگه گفته بود که میکشتمش

عربه بچش تو اتوبوس به دنیا میاد اسمشو میذاره عبدالواحد

یک روز یک الاغه عرعر میکرده به یه آمریکایی میگن برو ترجمه کن ببینیم چی میگه. یارو میره نزدیک کمی گوش میکنه بعد بر میگرده میگه:
I cannot understand. He is mixing TURKISH from behind

مادر : پسرم ، من دارم می رم خرید یه وقت به کبریت دست نزنی ها
پسر : نه مامان جون من خودم فندک دارم

از یه ترکه می پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز می کنن ؟ میگه : آخه من امتحان کردم..... پیاده خیلی راهه

ترکه دلش میگیره- محلول لوله بازکن میخوره.

یه روز ترکه میره دندونپزشکی و به دکتره میگه: آقای دکتر!من این دندونم درد میکنه.دندونپزشکه هم یه کم نگاه میکنه و بعد دندونه رو میکشه. بعد  ترکه میزنه زیر خنده و میگه: گولت زدم!، خرت کردم؛!! اون یکی دندونم بود
 
یک روز یک مار روسری سرش میکن.بهش میگن واسه چی ؟ اخه من کبری ام

به ترکه میگن: با «زنبور و خر و گاو» جمله بساز،‌ میگه: زنبور خره، گاو منه
به ترکه میگن با (قباد) جمله بساز.یارو میگه:بزن بزیم به سزعت برق و باد

بچه تهرانی:مامان نهار چی داریم؟ مادر با عصبانیت:زهر مار بچه:اخ جون از شر املت راحت شدیم

از یک ترکه میپرسن "شما مغز خر خوردید؟"
ترکه میگه" نه ولی یکبار خر مغز منو خورد بهش دکترای افتخاری ادبیات ترکی دادند."

ترکه مربی فوتبال میشه شماره ۱۰ رو میاره بیرون ...دوتا پنج میفرسته تو زمین !!!

در یک مهمانی یه رشتی گفت: من صدای خیلی بدی دارم، صدایم مثل عرعر الاغ است.چکار کنم که صدایم خوب شود؟
یه تهرانی که در مهمانی بود، گفت: این که کاری ندارد، شما هر روز یک تخم مرغ خام سربکشید، صدای تان بسیار خوب می شود.
ترکه هم که در مهمانی بود، گفت: اگر اینطور بود باید کون مرغ صدای بلبل می داد.

ترکه قهرمان شنا میشه.ازش میپرسن شما از کجا شروع کردین؟ میگه والا ما ...از زمینهای خاکی .

ترکه از خواب پا میشه میزنه پس کله خودش به خودش می گه: چطوری حیوون ؟!!.

ترکه به مطب دکتر مراجعه کرد و از او دوای اسهال خواست دکتر هم برایش داروی مسهل نوشت و ضمنا به او گفت: این مسهل را بخور و ببین شکمت چند دست کار می کند و بعدا بیا به من بگو. فردا ترکه پیش دکتر آمد. دکتر پرسید: شکمت چند دست کار کرد؟ ترک خر گفت: دو دست پر با یک نیم دست

از رشتیه می‌پرسن: پارسال روز زن چه کادویی به زنت دادی؟ میگه: بردمش کیش. میگن: ای ول بابا، دمت گرم، خوب حالا امسال چیکار می‌کنی؟ میگه: میرم میارمش

به ترکه خبر میدن: بابا شدی! میگه: پس به زنم نگید میخوام سورپرایزش کنم

خبرنگاره میره جبهه جنگ گزارش تهیه کنه، یک ترکه رو گیر میاره ازش میپرسه: برادر شما اینجا چیکار میکنین؟ ترکه میگه: زرشک پاک میکنیم! خبرنگار می‌پرسه: پس تو کار آشپزخونه‌اید؟ ترکه میگه: نه بابا! اینجا یک تابلوهایی زدن روش نوشتن: کربلا ما داریم میاییم، زیر این تابلوها ملت می‌نویسن زرشک! ما اونها رو پاک میکنیم!! خبرنگار میگه:کــــــات! آقا درست جواب بده! بابا پخش مستقیمه! دوباره میپرسه: شما اینجا امداد غیبی هم دارین؟! ترکه میگه: بله، هر از چند وقتی یک توپی، خمپاره‌ای میاد میافته توی سنگر، هفت هشت نفر غیب میشن!

ترکه یه دو زاری سیاه پیدا می کنه با میندازه تو تلفن عمومی میگه: الو آفریقا

ترکه و دوستانش سوار آسانسوری شدند و چون بلد نبودند آن را به کار بیاندازند همانطور ساکت در آسانسور ایستادند.
بعد از مدتی  مردی وارد شد و بلافاصله دکمه ای رو زد و آسانسور شروع به بالارفتن کرد، یکهو ترکه فریاد زد:  برای سلامتی آقای راننده، صلوات بلند ...!!

به عربه مگن خیلی خری میگه :ولک آقامو ندیدی

ترکه میره تیمارستان میبینه همه تو صف واستادن دارن یکی‌یکی تو یه سوراخه نگاه میکنن بعد دوباره میرن ته صف وامیسن.ترکه کنجکاو می‌شه ببینه تو سوراخه چه خبره، خودش هم میره تو صف وامیسه و تو سوراخه رو نگاه میکنه هیچی نمیبینه، یه بار دیگه تو صف وامیسه بازم هیچی نمیبینه،‌ از یکی میپرسه: شما چی رو نگاه میکنین؟ من که هر چی نگاه میکنم هیچی نمیبینم. یارو بهش میگه: برو بابا دلت خوشه! ما دو ساله داریم این تو رو نگاه میکنیم هنوز هیچی نمیبینیم، تو میخوای با دو بار نگاه کردن چیزی ببینی؟!

یه روز مدیر مهدکودک به یکی از بچه ها میگه:تو مامان داری؟میگه نه ! میگه بابا داری؟ میگه نه! مرده میگه پس چی داری؟ میگه جیش دارم؟!

یه ترکه میفته تو چاه میگه:خدارو شکر که تهش سوراخ نبود

به غضنفر میگن: با «شمشیر» جمله بساز، میگه: فدات شم شیر می‌خوری؟
به غضنفر میگن: با «بنزین» جمله بساز. میگه: خوش به حال شما که سوار بنزین
به غضنفر میگن: با «تلاش» جمله بساز،‌ میگه: مادرم رفت بازار طلاشو فروخت
به غضنفر میگن: با «جام جم» جمله بساز. میگه: صبح که از خواب پامیشم جامو جم می‌کنم
به غضنفر میگن: با «حمید و فرید» جمله بساز. میگه: شما با همید؟ چند نفرید؟
به غضنفر میگن: با «رادار» جمله بساز میگه: از اینجا به خونه ما راداره
به غضنفرمیگن: با «.قیمت» یک جمله بساز، گفت: مامان بدو تو آشپزخونه که خورشت قیمت سوخت

تمساحه میره گدایی،‌ میگه:‌ به من بدبخت مارمولک کمک کنید

 ترکه میره جبهه بهش میگن: ببین این نارنجک رو وقتی میخوای پرت کنی باید ضامنش رو بکشی، بعدتا ده بشماری و پرتش کنی. ترکه نارنجک رو با دست راستش میگیره ضامنش رو میکشه، شروع میکنه با انگشتای دست چپش شمردن: بیر، ایکی، اوچ، دورت، بیش،‌ انگشتای دست چپش تموم میشه نارنجک رو میذاره لای پاش با انگشتهای دست راستش می‌شمره: آلتی، یدی، سکیز، دوگوز.....بوووووووم!

ترکه به رفیقش می گه: من یه تمساح پیدا کردم چیکارش کنم؟ میگه ببرش باغ وحش. فردا رفقیش می گه بردیش؟ می گه : آره . تازه امشب هم می خوام ببرمش سینما

ترکه میخواسته مگس بگیره میره پشت دیوار صدای گه در میاره

هر زمان که احساس تنهایی کردی دستهایت را باز کن، سرت را بالا بگیر، یک نفس عمیق بکش، چشمهایت را باز کن و رو به آسمان نگاه کن و ببین: از اون بالا کفتر می‌آید - یک دانه دختر می‌آید !!!

به ترکه گفتن به شما تا حالا آقا گفتن؟ گفت :آره یه سری تو مستراح بودم یکی میگفت ان آقا زود باش ان آقا زود باش

ترکه کبابی داشته....میره تو کار ساختمان سازی....ولی هر چی میساخته بعد از یه مدتی خراب می شده....... میرن از کارش بازدید میکنن.... میبینن وقتی دیوار خشک می شده تیر آهناشو  می کشیده بیرون...

یکروز یه چسه با یک گوزه میرن دزدی چسه به گوزه میگه تو بیدارش کن من هم خفه اش میکنم

ترکه میره آمپول بزنه میره. به پرستاره میگه خانم من اومدم آمپول بزنم. پرستاره نگاه میکنه می بینه آمپولش پنی سیلینه. میگه آقاشما آخرین بار کی پنیسیلین زدین ؟ ترکه میگه دیروز. پرستاره میگه خیلی خب آمپول رو میزنه و یکهو ترکه غش میکنه حالش بد میشه و ....!!! بعد از اینکه حالش رو جا میارن پرستاره با عصبانیت میگه مرتیکه خر مگه نگفتی دیروز پنی سیلین زدی ترکه میگه : آره ولی دیروز هم همینجوری شد

ترکه کلاس رقص باز میکنه بعد از یه مدتی ور شکسته میشه میرن تحقیق میکنن میبینن وسط کلاس رقص جو میگرفتتش شا باش میداده

یه روز یه اصفهانی و یه تهرانی و یه آبادانی یهقابلمه پر از غذا  پیدا می کنند و با هم شرط می بندند که هر کی شب بهترین خواب را ببیند غذا رو اون بخوره. شب میخوابند و صبح بیدار می شوند تهرانی میگه: من دیشب خواب دیدم ملکه انگلستان شده ام !آبادانی می گه من خواب دیدم  آبادان پایتخت جهان شده!! اصفانی گدا میگه: برای هم خالی نبندید من دیشب که شما خواب بودید غذا ها رو خوردم   

یه بچه ژاپنی از مامانش میپرسه مامان من چه جوری به دنیا اومدم؟ مامانش جواب میده از اینترنت دانلودت کردم

برای ازدواج: زن باید نجیب باشه مثله اسب...! چشاش قشنگ باشه مثل آهو...! زیبا و با وقار باشه مثل طاووس...! ولی مرد ها فقط خر باشن کافیه

ترکه رفته بوده شب شعر . بهش میگن خب یالا یه شعر بخون. میگه:  میازار موری که دانه کش است که جان دارد و .. جانم به قربانت ولی حالا چرا .. عاقل کند کاری که باز .. آید به کنعان غم مخور کلبه‌ی احزان شود روزی .. ز سر سنگ عقابی به هوا !!!! خواستن توانستن است...

شباهت شورت با لر چیه ؟ اینکه با هر کدوم 5دقیقه راه بری آبروت میره

به ترکه میگن مردم از چه راهی میتوانند به آزادی برسند
 میگه:در زندگی راههای زیادی برای رسیدن به آزادی وجود داره و فقط باید قیمتش پرداخت بشه مثلا
از رسالت به آزادی
۵۰۰ تومان . از شوش به آزادی ۹۰۰ تومان و ....

به ترکه میگن تو نمی خوای آدم بشی؟ میگه من از این قرتی بازیا خوشم نمی یاد

تهرانیه داشت دنبال جای پارک  واسه ماشینش می گشت اما پیدا نمی کرد ! در همون حال گشتن به خدا میگه : خدایا اگه یه جای پارک برام پیدا کنی من نماز می خونم ٬ روزه میگیرم...که یه دفعه یه جای پارک میبینه...به خدا میگه خدا جون نمی خواد خودم پیدا کردم !!!

یه روز یه بسیجی عاشق میشه یه مسجد میکشه وسطتش یه تیر.....

دوتا عرب تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه پاشو دومی نمیپاشم اولی جواب میده خاک بر سرت ! همین چیزا رو میگی که برامون جک میسازن!نگو نمیپاشم بگو پاشیده نمی شوم

آژانس و تاکسی تلفنی "نکبت" (با مجوز رسمی از مؤسسه نکبت) با کادری شوت و خودروهای از رده خارج آماده ی راه رفتن روی اعصاب شما مشتریان عزیز است!!! --با مدیریت نکبت زاده --هم الکلی و هم معتاده --رانندگان: هوشنگ و مهرتاش-برادران اراذل و اوباش ! تخفیف ویژه و تسهیلات - برای معتادین و الوات! تلفن (') : سیصدو سی و چار - کوفت و زهرمار!

جوایز بانک بسیجیان: 1000 فروند تانک ذوالفقار،بلیط سفره پیاده به مرقد آقا به 5000نفر،99 تسبیح 99 دانه به 100نفر،100 عدد جانماز به 99 نفر. 200 متر چفیه به 400نفر و هزاران جایزه دیگر، هر 5 میلی متر ریش در هر روز یک امتیاز.

یه ترکه میرسه میخورنش

ترکه یه بسته پول داشته میخواسته یه جا قایمش کنه خلاصه میره جلوی دیوار استادیوم آزادی که یه شکافی روش داشته و پولشا میزاره اونجا و برای اینکه کسی نیاد پولشا برداره یه کاغذ برمیداره روش مینویسه من غضنفر پسر اصغر میگویم در این شکاف هیچ پولی وجود ندارد ،خلاصه کاغذ را میچسبونه رو شکاف و میره ،عربه از اونجا رد میشه و نوشته رو میخونه و پولها را برمیداره و زیر اون نوشته مینویسه منم جاسم پسر قاسم حرف او را تصدیق میکنم


یه روز سه تا ترک میرن حموم- دو تا شون بر می گرده. از اون دوتا می پرسن اون یکی چی شد میگن: اون کلا چرک بود.
ترکه شب خواب میبینه تمام ماکارونی های دنیا رو گذاشتن جلوش.صبح از خواب پا میشه میبینه کش شلوارشو خورده

یه بچه میمون از مامانش میپرسه : مامان چرا من اینقده زشتم
مامانش میگه : پسرم برو خدا رو شکر کن که به شکل اونی که این جک رو میخونه نشدی

تهرانیه ازدواج کرد. اما عروس نه مسواک زده بود و نه حمام رفته بود و نه به خودش عطر زده بود، به همین دلیل بوی گندی از زیر بغل و دهانش می آمد که حال آقا تهرانی را خراب کرد. تهرانی گفت: لااقل بگوز، شاید یک بوی خوبی بدهد.

ترکه دندوناش طلا بوده، هر شب تو گاوصندوق می خوابیده!
 
بچه ترکه پیش باباش رفت و گفت: آقا جان! داداشم به من می گوید گه زیادی نخور!! ترکه هم گفت: داداشت غلط کرد، برو هر چقدر دلت می خواهد بخور

یه روز ترکه برای قضای حاجت به مستراح رفت و گفت: اهن! اما کسی که در مستراح بود با صدای بلند گوزید !ترکه دوباره گفت: اهن !!کسی که در مستراح بود دوباره با صدای بلند گوزید !!! ترکه شاکی شد و گفت: خب مرد حسابی! تو که توپخونه ات به این عظمته و غذای شش ماهت هم زیر پاته، چرا علیه دولت یاغی نمی شی؟

یه مورچه ناراحت بوده بهش میگن چرا؟ میگه دو سال عاشق یکی بودم آخرش فهمیدم چایی خشک بوده

ترکه توی اردبیل فرمانده پادگان شده بود. در پایان سال به حسابدار گفت: من همه حساب ها رو کنترل کردم، همه اش درست بود، فقط یکی رو نمی شناسم که بشدت بهش مشکوکم و از همه هم بیشتر پول می گیره و تا به حال هم اون رو ندیدم. حسابدار پرسید: قربان! اسمش چیه؟ ترکه گفت: اسمش جمع کل و همیشه هم اسمش رو آخر همه می نویسه

از عربه می‌پرسن: ببخشید لهجه شما چجوریه؟ میگه: ببین عین لهجه فارسی می‌مونه، ‌فقط باید برینی توش!

یه زن تهرانی هنرپیشه بوده(مثلا هدیه تهرانی!!)، به شوهرش میگه: دیدی وقتی تو فیلم خودم رو زدم به مردن،‌ چطوری همه داشتن گریه میکردن؟!‌ یارو میگه: آره، آخه میدونستن که واقعا نمردی!

تَریاکیه باید آزمایش مدفوع میداده، یک شیشه بهش داده بودن که توش نمونشو بیاره. میره خونه و می‌شینه تو مستراح،  شروع میکنه زور زدن! خلاصه بعد از دو سه ساعت عرق ریختن، یک سند یک سانتی گیرش میاد که واسه نمونه ببره. وقتی میره جواب آزمایشش رو بگیره،‌ بهش می‌گن: شرمنده قربان، ‌نمونه شما گم شده. تریاکیه شاکی میشه،‌ دادمیزنه:‌ ای مال مردم خورا!

ترکه تو قرعه کشی بانک , ده سال حبس برنده میشه

شیره‌ایه می‌میره، می‌برنش بهشت. دو سه روز می‌گذره، ‌یک روز میان ازش می‌پرسند که همه چی میزون هست یا نه، میگه: والله همه چیز عالیه، فقط یوخده شـوژ میاد! می‌برنش دم مرز جهنم که یخورده گرمای جهنم بخوره بهش، بلکن گرم شه. دوباره بعد از چند روز میان می‌پرسند: خوب اوضاع چطوره؟ میگه: والله همه‌چی خوبه، ولی هنوز یوخده شـوژ میاد! میگن بابا تو اصلاً لیاقت بهشت رو نداری، میندازنش تو جهنم! بعد از چند روز میان، می‌پرسند: خوب بالاخره گرم شدی؟ میگه: والله اینجا بهتره، ولی هنوز هم یوخده شـوژ میاد! شاکی می‌شند میندازنش طبقه هفتم جهنم، تو مرکز آتیش. چند روز می‌گذره، ‌میان بهش سر بزنن ببینیند اوضاع احوالش چطوره. تا درو باز می‌کنند، یارو داد میزنه: ‌داداش اون درو ببند،‌ تازه اینجا هوا گرفته بود!

ترکه تهرونیه رو می بینه ازش می پرسه بچه کجایی تهرونیه می گه بچه امام حسینم ترکه می گه ماشاله چقدر بزرگ شدی علی اصغر  

ترکه ازون سیگاریای خفن بوده،‌ میفته زندون،‌ حبس ابد. روز اول بهش میگن: ‌ببین ما حال و حوصله نداریم ‌هر دقیقه خورده فرمایشات تورو انجام بدیم. همین الان میگی چی می‌خوای،‌ ما برات میاریم،‌ بعد در سلولتو می‌بندیم تا ده سال دیگه. ترکه میگه:‌ســیــگــار! من فقط سیگار می‌خوام! می‌رن براش 500 باکس سیگار میارند، و در سلولش رو می‌بندند. بعد از 10 سال میان ببینند چیز دیگه ای می‌خواد یا نه، در سلولش رو که باز می‌کنند می‌بینند نشسته یه گوشه ای، ‌دست و پاش داره می‌لرزه.  تا جماعت رو می‌بینه، بر می‌گرده از ته جیگرش فریاد میزنه: نامردا ، آتیش -آتیش-کره خر ها-یه کبریت به من بدین!

معلم از ترکه می پرسه:دو تا حیوان دو زیست نام ببر؟ ترکه می گه: قورباغه و برادرش
 
ترکه ده هزار تومن تو جیبش بوده می‌خواسته بره تریاک بگیره. تو راه یکهو  پلیس رو میبینه، پولا رو پرت میکنه رو زمین و فرار میکنه!  

افسره جلوی یک ماشین رو میگیره، به راننده میگه‌: جناب شما به خاطر بستن کمربند ایمنی، پنجاه هزار تومن از طرف انجمن حمایت از ایمنی راه‌ها جایزه بردید. حالا می‌خواید با این پول چیکارکنید؟ یارو میگه: فکر کنم باهاش برم گواهینامم رو بگیرم! یک زنه کنار دستش نشسته بوده، میگه:‌ گوش نکنید جناب سروان، این شوهر من وقتی مسته یک بند ... میگه! تو صندلی عقب، یک جوونکی خواب بوده، ‌ازین سر و صدا بلند میشه،‌ میگه: من همون اول گفتم با ماشین دزدی نمیشه فرار کرد!! یهو یک نفر از تو صندوق عقب داد میزنه: ‌ببینم بالاخره از مرز گذشتیم یا نه؟!

تازگیها توی شهرداری استخدام شدم!اگه دوست داری سر کوچه بایست تا بروفمت!

یه روز یه اصفهونی مریض میشه. دوستش میره عیادتش، حالشو میپرسه. اصفهونی میگه: حالم بده. دکتر گفته باید حسابی عرق کنم تا خوب بشم. برای همینم رفته ام زیر پتو ! دوستش گفت: باید حسابی عرق کنی؟ پس بدون امشب همه بر و بچه ها و فک و فامیلاشون میان خونه ت مهمونی

میدونید بد ترین شکنجه برای یه اصفهانی گدا چیه؟ ... ببندنش به یه درخت بگن اون طرف خیابون دارن نذری میدن

یه جوجه تو تخم بوده . میچسه خفه میشه میمیره

ترکه از زمین و زمان گله می کنه و می گه : چه دنیای بدی شده آدم نمیتونه به هیچ کس اعتماد کنه ، از صبح تا حالا از هرکی سؤال می کنم ساعت چنده هرکی یه چیزی میگه ، نمی دونم حرف کدومو باور کنم !  

دوتا آبادانی داشتند برای هم لاف میزدن؛ اولی گفت: بابای من یه انباری گنده داره که همه دنیا توش جا میگیره.
دومی گفت: این که چیزی نیست، بابای من یه چوب دراز داره که با استفاده ازش می تونه از اینجا ستاره ها رو تو فضا حرکت بده!
اولی گفت: خالی نبند! اگه راست میگی بابای تو چوبش رو کجا نگه میداره؟
دومی جواب داد: خب، معلومه؛ توی انباری بزرگ بابای تو!

در اصفهان:
آقای راننده ! یکی از مسافرا از شیشه افتاد بیرون!
راننده: ایشکالی نداره د ! آخی پولی کرایه شو حساب کرده بود

ترکه میره لبنان بجنگه.فرداش فرار می کنه میره اردبیل! بهش میگن پس چی شد برگشتی؟! میگه آخه لامصبا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن

ترکه با نردبون میره سینما .ازش میپرسن این چیه نفهم؟ میگه آخه ایلده فیلمش بلنده

پدرت چطوره؟-
:عمرشو داد به شما
-اصفهانی: از قولی من ازش تشکر کن

دو تا آبادانی داشتن لاف میزدن: اولی: دیشب یه سنگ پرت کردم سمت کره ماه دیگه به زمین برنگشت! دومی: ای پدر سگ! پس دیشب که داشتم قدم میزدم اون سنگو تو زدی تو سرم؟!!

به ترکه میگن: یه موجود نام ببر
میگه: یخ!...
میگن یخ که موجود نیست؟!
میگه: چرا نیست؟! آخه همه جا نوشته: یخ موجود است!!!

بچه اصفهانیه از باباش می پرسه: بابا چرا ما هم مثل مردم با کشتی مسافرت نمی کنیم؟ باباش میگه: حرف نزن بچه ! شناتو بکن-حالا میرسیم

ترکه و فارسه داشتن با هم توی پارک راه می رفتن.ترکه میگه: اگه این درخت کاج میتونست حرف بزنه فکر می کنی به من چی می گفت؟ فارسه: بهت میگفت من بلوطم احمق جون

ترکه میره بالای پل عابر پیاده .میگه: من آخر نفهمیدم این تهرانی های خر این پل رو واسه چی زدن؟ مگخه اینجا رودخونه است

در رستوران اردبیلان: آقا این چه وضعیه؟ توی لیوان من یه مگسه! ترکه: خب بگیرش بی عرضه !مگه تو از عنکبوت کمتری؟

ترکه با زنش میره خارج از شهر برای تفریح. خلاصه بین راه میگه: همین وسط جاده بشینیم! هر چی زنش میگه بریم کنار اون درخته جا بندازیم بشینیم ترککه قبول نمی کنه. بعد از مدتی یه تریلی با سرعت به اونها نزدیک میشه-راننده بدبخت ترمز میگیره و محکم میزنه به درخت کنار جاده.ترکه خوشحال و خندان میگه: خانم جان دیدی گفتم وسط جاده امن تره!! اگر رفته بودیم کنار درخته الان تریلی ما رو له کرده بود!!!!

تهرانیه: یه سگ داشتم که با یه نظر دزد ها رو میشناخت و گازشون می گرفت - دومی: عجب خب حالا کجاست؟ تهرانی: فروختمش! دومی: چرا؟؟ تهرانی: آخه گازم گرفت


رشتی نصفه شب بلند میشه آب می خوره میگه: سلام بر حسین- یه نفر از زیر تخت میگه : سلام عباس آقا

به ترکه میگن چرا با جوراب خوابیدی؟ آخه اینطوری راحتتر میخوابم! واسه چی؟ واسه اینکه دیشب با کفش خوابیدم، خوابم نبرد!

شباهت خانم ها با آگهی بازرگانی چیست؟ شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیزی برای زمانی بیش از ۶۰ ثانیه دوام نمی آورد

زباله ها را به موقع جلوی در بگذارید،با رفتگرها با احترام و محبت برخورد کنید،ماهیانه و عیدی آن ها را به موقع پرداخت کنید...این جا ایران است...ممکن است یکی از همین ها فردا رئیس جمهور شود

midoonin torka be 750 geram chi migan? migan nim kiloo o nim

بسیجیه عاشق یه دختر میشه شماره تلفن مسجد رو بهش می ده

روز یه روحانی میره بالای منبر یه خانم میگه حاج آقامن تو خونه حجاب مو رعایت میکنم حاجی میگه آفرین کلید بهشت رو بدید به این خانم! یه خانم دیگه میگه اینکه چیزی نیست من چادر هم میپوشم حاجی میگه آفرین کلید بهشت رو بدید به این خانم !یه خانم دیگه میگه من تو خونمون با رکابی میگردم. حاجیه میگه آفرین کلید خونه اینا رو بدید به من

عجایب هفت گانه ی ایران:۱)ترک عاقل ۲)اصفهانی بخشنده ۳)ارشتی با غیرت ۴)تهرونی با معرفت ۵)یزدی با شهامت ۶)لر با شخصیت ۷)عرب با تربیت

به آخونده میگن در چه صورت بازی ورق مجاز میشه. آخوند:باسه شرط زیر:1- اسم شاه ولایت فقیه بشه 2-بی بی چادر سرش کنه3- سربازها عضو بسیج بشن

بچه اصفهانیه میره خونه میگه: بابا من امروز امتحانم رو بیست گرفتم! باباهه میزنه تو گوشش و میگه: پدر سگ! تو که با 10 هم قبول می شدی چرا این همه خودکار مصرف کردی

ترکها برای کمک به حزب الله یه بازی فوتبال دوستانه میزارن توی شهرشون البته با بلیت رایگان

ترکه مى ره خواستگارى به دختره یه بلیط اتوبوس مى ده! بابائه دختره شاکى میشه میگه: مردیکه ی خر این چیه؟ ترکه:میگه احمق تو حالیت نیست...روش نوشته: ارائه ی بلیط نشان دهنده شخصیت شماست

پلیس ماشین ترکه را که با سرعت در خیابان میراند ، متوقف کرد و گفت : هشت تا مسافر داری و با این سرعت هم میرانی راننده با عجله گفت : آخه اگه تندتر نرم ، اون سه نفری که توی صندوق عقبند خفه میشند

آبادانیه داشت واسه تهرانیه لاف می زد که من یه سگ دارم وقتی می خواد بیاد تو خونه در می زنه. تهرانیه گفت : آخ بمیرم! مگه کلید نداره؟

ترکا زنگ می زنن قم . می گن : یه امام جمعه برامون بفرستید . قمی ها می گن : امام جمعه قبلی چی شد ؟؟ ترکا می گن : اونو کشتیم امام زاده درست کردیم

یه ترکه می بینن طناب بسته به کمرش میگن چرا اینکارو کردی ؟ میگه می خوام خودکشی کنم! میگن چرا دور کمرت؟ میگه بستم دور گردنم دیدم دارم خفه میشم بازش کردم !!!

 

بین یه تهرونی ، رشتی و ترکه مسابقه میزارن که هرکی هر حیوونی رو دید واسش یه شعر بخونه تهرونیه کلاغ میبینه ، میخونه : کلاغ دم سیاه قار قارو سرکن ... رشتیه کفتر میبینه ، میخونه : کفتر کاکل به سر های های ... ترکه میگرده هیچ حیونی رو نمیبینه! یه دفعه یه کره خر میبینه ذوق میکنه میگه : چشات و واکن ببین .. ببین که بابا اومده

روز یه لره میره پیشه دوستش و میگه : من چیکار کنم که از عربها خر تر باشم.. دوستش میگه: برو تو بیابون شنا کن.... میره تو بیابون شنا کنه که یکدفعه یک قایق موتوری پر از عرب از کنارش رد میشه

ترکه چهار تا قالب صابون می‌خوره که به مرز خود کفایی ( خود کف آیی ) برسه!
عبود رفته بود مستراح-بعد از یک ساعت با دهن خونی میاد بیرون! ازش میپرسن چکار کردی؟ میگه لامصب مسواکش خیلی بزرگ بود!!!(برس توالت جای مسواک)!!!
به یه ترکه میگن ،میدونی چرا آذربایجان شرقی و غربی رو از هم جدا کردن ؟میگه لابد میخواستن خر تو خر نشه!

ترکه رئیس فدراسیون شطرنج میشه ... میگه از فردا فیل حق نداره اسبو بزنه ... بجای وزیر هم مهره ی خرو میذارید !

ترکه میره خرش رو بفروشه وسط راه خوابش میبره ... وقتی بیدار میشه میبینه خرش داره پول میشمره!

یه روز یه ترکه تو هواپیما تفنگو میذاره رو مخ خلبان و میگه:از همینجا صاف میری بندرعباس

خلبانه میگه:حالا چرا بندرعباس؟
ترکه:آخه دوستم قراره از اونجا قاچاقی ببردم دوبی!

لره رفته بوده مخابرات به خان تلفن بزنه.بعد از چند دقیقه مخابراتچی بهش میگه آقا برو اتاق چهار-یارو لره هم همینطور که داشته می گشته میره اشتباها تو مستراح!بعدش به جای گوشی تلفن فلاش تانک رو بر میداره و میگه:الو-خان! چرا حرف در نمی کنی؟! بوت میاد ولی صدات نمیاد

به ترکه میگن :میدونی به نفت میگن طلای سیاه؟
ترکه فرداش یه 20 لیتری میندازه گردنش!

ترکه می ره بانک وام بگیره، ضامن نداشت، منفجر می شه!
ترکه میخواسته آب بخوره ، آب نبوده تیمم می کنه!

ترکه سوار تاکسی بوده موقعی که میخواسته پیاده بشه راننده بهش میگه: آقا ازون در پیاده شو این ور زن و بچه نشسته.
ترکه میگه نه و هی زنه رو هل میده که پیاده شه.
راننده شاکی میشه میگه: آقا ازون طرف پیاده شو.
ترکه میگه: ایلده کفشامو موقع سوار شدن اونور در آوردم !

ترکه آشغال رفته بوده توی چشمش ، بعد وایساده بوده جلوی آیینه هی فوت میکرده ، دوستش میاد بهش میگه بابا همین کارها رو میکنید بهمون میگم ترک ها خرن دیگه ، آخه آی کیو ، اونی که توی آیینست باید فوت کنه !

پسر ترکه تو پارک با یه دختره قرار گذاشته بوده ، بعد همین که داشتن حرف میزدن یهو دختره میگه :
وای بابام از دور داره میاد
ترکه : بابات تا حالا منو دیده ؟
دختره : نه
ترکه: اینکه ترس نداره ، بهش بگو من داداشتم!

یه روز بارونی یک راننده کامیون که ترک بود53 نفر رو توی یک حادثه می کشه . سروان اداره رانندگی ازش ماجرا رو می پرسه ؟
- والا .. جناب سروان .. ما داشتیم رانندیگی می کردیم که یهو یکی از چرخها ترکید و کنترل کامیون از دستم خارج شد . تو جاده ای که می رفتیم دیدیم 50 نفر اینور خیابون ایستادن و 3 نفرم اونور .. با خودمون گفتیم 3 نفر بمیرن بهتره تا 50 نفر . برای همین فرمون رو انوری گرفتیم .
- آخه مرد حسابی .. پس چه جوری 53 نفر مردن ؟؟؟!!!
-راستش .... داشتیم به طرف اون 3 نفر میرفتیم.. دو تاشون مردن ولی یهو یکیشون به اون سمت خیابون فرار کرد .

یه روز یه ترکه رو میگیرند میبرند کلانتری .
ترکه میگه منو واسه چی گرفتید ؟
جناب سروان میگه :
واسه عرق خوری .
ترکه میگه :
پس چرا نمیارید بخوریم !

ترکه ماشینش تو برف گیر میکنه. زنجیر نداشته سینه میزنه !

روزی یک عربی با ماشینی تصادف کرد راننده مقابل باعجله پیاده شد و بهش گفت: ببینم داداش تو سالمی؟
- نه ولک من سالم نیستم, جاسم ام!

به یکی میگن با ریلکس جمله بساز.میگه:رفتیم باغ وحش با گوریل عکس انداختیم!

از غضنفر می پرسن؟ بلندترین برج تهرون کدومه؟
می گه: آزادی یه دیگه، معلومه که !!! دو باره
می پرسن؟ پس برج میلاد چی؟ جواب می ده: بابا شما خبر ندارین، اگه برج آزادی لنگ هاشو ببنده، از میلاد هم بلندتره !

یه روز یه ترکه میره هیئت راش نمیدن ، سال دیگه هیئت میزنه هیچ کس رو راه نمیده!

آبادانیه میگه : دیشب آبادان زلزله 11 ریشتری اومد. رفیقش میگه: پس آبادان با خاک یکی شد دیگه ؟ آبادانیه میگه : بع ، ولک ، مگه بچه ها گذاشتن!
******دنیا بر و بچز آبادان*******

مادر عروس از خواستگار پرسید : تا به حال ازدواج کردی؟
خواستگار : نه
مادر عروس : از کجا باور کنم؟
خواستگار : به جان بچه هایم راست میگویم!

یه ترکه تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه : ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه : فهمیدم ... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من !

یه ترکه دست می زاره رو نافش ،
Reset می شه

از عبود میپرسن نظرت راجع به ساندویچ چیه میگه : والله خودش که خوشمزهست ولی این کاغذش یه کم بد مزهست...!؟

پلیس جلو یه ترکه رو می گیره میگه کارت ماشین،گواهی نامه، بیمه.ترکه می گه چه کار کنم جمله بسازم!

پیرزنه تو اوتوبوس هی میگفته نی نای نی نای نی نای نای ، همه هم دست میزدن -براش بعد یهو دست میکنه تو کیفش دندوناشو در میاره میگه نیاوران نیگه دار!

دکتره از عبود میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!!
میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور!

یه روز ترکه یه شماره تلفن پیدا میکنه زنگ میزنه میگه: ببخشید آقا من شمارتونو پیدا کردم آدرس بدید براتون بیارم!

یه دستگا هی بوده که % خریت رو نشون میداده -یه عربه میره دستشو میزاره میگه 20% خر 20% خر بعد یه ترکه میره دستشو میزاره میگه 100% خر 100% خر بعد یه لره میره دستشو میزاره میگه صد رحمت به خر صد رحمت به خر!

ترکه زنشو می کشه میره مرحله بعد !!!

ترکه میافته تو دره،
Game Over میشه!!

ترکه پشتش میخواریده، هرکار میکرده دستش نمیرسیده.... میره رو صندلی!!!

ترکه به زحمت یک دونه موهم تو کلش نبوده. یک روز میره سلمونی، ملت همه پوزخند میزنن، میگه: چیه؟ اومدم آب بخورم!!!

ترکه میرسه به یه هیئت, از یکی جلو در میپرسه, آقا اینها این تو چی کار میکنن؟ یارو میگه: اینها ده روز سینه میزنن! ترکه میگه: ای بابا, ایلده کنترات بده 3 روزه میزنیم!!!

از ترکه می پرسن : می دونی پل رو برای چی می سازند؟
می گه : برای اینکه کشتیها از زیرش رد بشن !!!

یه یارو میره زیر غلطک، ترکه میره خبر مرگش رو به خانوادش بده. میره در خونشون به پسر یارو میگه: بابات چه جوری بود؟ میگه: دراز وباریک. ترکه میگه: حالا دیگه صاف وپهنه!!

عربه با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو هم بشور!!!

ترکه میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟ میگه: ایلده میخوام ببینم کدوم نامردیه که هی چراغشو خاموش می کنه!!

ترکه به زنش میگه نمی دونم چرا چند شبه که وقتی میرم دستشویی چراغش خود بخود روشن میشه!؟ زنش میگه: خاک بر سرت غضنفر ! ایلده دوباره رفتی تو یخچال کثافت کاری کردی

به ترکه میگن شما همتون اینقدر ساده اید ترکه میگه نه راهرامون تو آفریقاست!

ترکه تو مانور شرکت میکنه اسیر میشه !

شنیدم مادرت به رحمت خدا رفته؟ آره! مگه بیماریش چی بود؟ سرماخوردگی. یعنی بر اثر سرماخوردگی فوت کرد؟ آره، آخه وسط خیابون یهو عطسه‌اش میگیره، تا می‌ایسته عطسه کنه یه ماشین بهش می‌زنه

به ترکه میگن با ترجمه جمله بساز میگه انتر جمعه کجا بودی!
یه ترکه میره مرغ داری جو میگیرتش تخم میکنه

یه روز یه ترکه میره پیتزا فروشی میگه آقا ببخشید : این پیتزا منو 16 قسمت کنید یارو میگه :چرا 16 قسمت میگه :آخه دفه قبل که 7 قسمت کردی سیر نشدم.

معلم : خب من اگه ده تا سیب داشته باشم دو تا شو بدم به تو چندتا میمونه؟
- آقا ما نمی دونیم.
- چرا؟
- واسه اینکه ما مسئله هامونو همیشه با پرتقال حل می کنیم!

به یک ترکه میگن چی شد که ترک شدی
میگه : بچه که بودم خر گازم گرفت .اونموقع هم که واکسن نبود که بزنم براهمین ترک شدم!!!

روزی گوسفندی نخ میخوره، تسبیح پس می ده!

چهارتا آبادانی می خواستند از مرز خارج بشن, تصمیم می گیرند پوست گوسفند بپوشند و قاطی گوسفندها با گله حرکت کنند. درست در لحظه ای که می خواستند از مرز خارج بشن, نیروهای انتظامی فریاد می زنند: آهای اون چهارتا آبادانی -بیان بیرون از گله. آنها با تعجب خارج میشن و می‌پرسند شما از کجا فهمیدین که ما آبادانی هستیم؟ مامورا می‌گن: از اونجایی که گوسفندها عینک ری بن نمی‌زنند!!!
@@@ مخلص بر و بچز آبادانی@@@

یارو می ره تو یک قهوه‌خونه، به قهوه‌چی می گه: داش حال می کنی یک جک عربی بگم؟! قهوه‌چیه می گه: ببین ولک، من خودم عربم، این یارو هم که کنار دستت نشسته هم عربه، درضمن قهرمان کشتیه. اونی که رو میز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولاٌ با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز می خوای جک عربی تعریف کنی؟! یارو می گه: نه والله، حوصله ندارم صدبار توضیح بدم چی شد!!!

ترکه هر روز زنگ یک کلیسا رو می‌زده و در می‌رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه،‌ یک روز پشت در کمین می‌کنه، تا ترکه زنگ می‌زنه، ‌خرشو می‌گیره و می‌پرسه چیکار داری؟ ترکه حول میشه،‌ با تتپته میگه: ببخشید، ‌عیسی هست؟!

ترکه می ره به یه مغازه، می گه: پیراهن نخی دارین؟ مغازه داره می گه: آره. ترکه می گه: پس لطفا دونخ بدین!

یه روز یه ترکه تو اتاقش عکسه یه گوره خره رو زده.ازش میپرسن این عکسه کیه؟میگه این عکس بابامه موقعی که تو یوونتوس بازی میکرد

یه نفر به اسم حسنی تو جنگ کشته‌میشه، به ترکه میگن برو یه جوری به خانوادش خبربده. ترکه میره دم خونشون زنگ میزنه، زن یارو میگه: کیه؟ ترکه میگه: ببخشید،‌ منزل شهید حسنی؟!

***--هرکس زهر ماری کوفت کنه حقش همین شلاقه--***
یارو ترکه عرق میخوره می‌برنش کلانتری شلاقش بزنن. افسرِ چند تا شلاق میزنه، بعد شلاقو می‌ده به یکی دیگه میگه: برادر حسین! بیا شماهم یه فیضی ببر!‌ یارو هم چند تا میزنه و میده به اونیکی میگه: برادر اکبر شما هم بیا یه فیضی ببر! خلاصه چند نفری دهن یارو رو سرویس می کنن! بعد که کارشون تموم میشه میان از اتاق برن بیرون، ترکه میگه: برادر‌ا! لااقل درِ فیضیه رو ببندین!!!

ترکه میفته تو جزیره آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینا رو پوستشون رو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم. ترکه هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش، میگه: جلو نیاید وگرنه قایقتونو سوراخ میکنم!

ترکه خودشو دار میزنه به علت ضربه مغزی میمیره؟میان تحقیق میکنن میبینن باکش خودشو دار زده

ترکه میره تو خواربار فروشی میگه: نیم کیلو پنیر بدین، یارو بهش میگه: ببخشید، شما ترکین‌؟ میگه: از کجا فهمیدین؟ میگه: از لهجتون. ترکه با خودش میگه: من باید این لهجمو درست کنم. پا میشه میره خارج بعد از ده سال برمیگرده، میره همون جا میگه: آقا نیم کیلو پنیر بدین. یارو باز میگه: آقا شما ترکین؟ میگه: اِاِا... از کجا فهمیدی؟ مگه من هنوز لهجه دارم. یارو میگه: نه، ولی آخه اینجا پنج ساله که بانک شده!

یارو ترکه تو جبهه پشت ضد هوایی بوده میزنه یه هواپیما رو میندازه. خلبانه با چتر نجات میپره بیرون، ترکه میگه: بچه‌ها در رین صاحابش اومد!

عربه هی میگوزیده ، بعدش یک لیوان آب میخورده . ازش میپرسن: چرا هی بعد از گوزیدن آب میخوری؟ میگه: ولک، اگه آب نخورم که گرد و خاک میشه!

ترکه میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بذارم؟ ترکه میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

دو تا ترکه میرن یک رستوران کلاس بالا، ‌دو تا کوکا سفارش میدند‌، بعد هم یکی یک ساندویچ از کیفشون درمیارند، ‌شروع می‌کنند به خوردن. گارسونه میاد میگه: ‌ببخشید،‌شما نمی‌تونید اینجا ساندویچ خودتونو بخورید. ترکا یک نگاهی به هم می‌کنند، ‌ساندویچاشونو باهم عوض می‌کنند!

به ترکه میگن با بالش جمله بساز ، میگه یه بار رفتم شکار پرنده با تیر زدم تو بالش. بهش میگن نه با اون بالش جمله بساز.میگه آها یه بار رفتم شکار پرنده زدم تو او بالش.بهش میگن ااااه اصلاً با بالش نمیخواد با تشک جمله بساز ، میگه یه بار رفتم شکار پرنده توشک موندم بزنم توی این بالش یا اون بالش!!!

یک شب تلویزیون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلویزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن!!!

ماشین ترکه رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد. بگـــیـــرینش.یهو ترکه داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.هیچ غلطی نمیتونه بکنه رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ ترکه میگه: ایلده من شمارشو برداشتم

به ترکه میگن معجزه کن میگه ( ق )

یه روز به یه گوسفنده میگن به چه سبکی دستشویی میکنید؟ میگه به سبک گروه آریان ( دونه

دونه دونه دونه دونه ) !!!

ترکه با زنش دعواش میشه. بعد شب که میخوان بخوابن ترکه میبینه زنش یه یادداشت گذاشته که من رو ساعت 6 بیدار کن. بعد زنه فردا ساعت 10 پا میشه میبینه ترکه یه یادداشت گذاشته که: زنیکه ایلده ساعت شیشه پاشو دیگه

بعد ازعمری سیاوش قمیشی میاد ایران. اجرا زنده میگذاره تو استادیوم آزادی. خلاصه دیگه ملت داشتن خودشون رو خفه میکردن. قمیشی هم میاد خیلی حال بده، از ملت میپرسه: چی میخواین براتون بخونم؟ یک ترکه ازون پشت داد میزنه: اِبـــی بـخـــون. اِبـــی بـخـون

به یه اصفهانیه میگن شما چرا هر کلمه ای که میگید آخرش (اس) داره؟ اصفهانی میگه: کی گفتدس، هر کس که گفدس، غلط کرده گفدس

به ترکه میگن شما ناراحت نمیشید اینقدر جوک به شما می بندند.ترکه میگه ای بابا اینها برا شما جوکه برا ما همه تک تک خاطره است

ترکه رفته بوده تماشای اجرای پیانو.وقتی نواختن تمام میشه ترکه پامیشه و فریاد میزنه: یاخچیدی!یاشاسین آذربایجان!دنیا تورکیش!!!یارو نوازنده میاد ازش میپرسه که تو از کجا فهمیدی که من ترکم؟ ترکه بهش میگه: ایلده وقتی خواستی برنامه رو شروع کنی بجای اینکه صندلی رو ببری جلو پیانو رو کشیدی عقب!!!

یه جایی جشن بوده، ترکه همینجوری میره تو و شروع میکنه به رقصیدن و بخور بخور. یکی ازش میپرسه: ببخشید! شما رو کی دعوت کرده؟ ترکه میگه: من از خونواده عروسم. یارو میگه: ببخشید، ولی اینجا جشن تولده

 

دیوانه اولی: مگه تو کری که جواب سلام منو نمیدی
دیوانه دومی: نه من لالم . داداشم کره

یه بار یه ترکی دستش درد می گیره یه استامینوفن میندازه تو آستینش

یه روزی ترکه میاد تو آب نگاه می کنه و عکس خودشو میبینه
بعد میگه: جل الخالق! اسب ابی دیده بودیم ولی خر آبی ندیده بودیم

یه نفر میخواسته خود کشی کنه میره تو گلدون میشینه و میگه به من آب ندین

خر و گاو دعواشون میشه- خره میره رو دیوار مینویسه: گاو خر است

یه اصفهانی موز میخوره معده اش تعجب می کنه

عبود یه هزار تومنی پیدا می کنه - میندازش رو زمین و میگه ما از این شانس ها نداریم

یه ترکی با پسرش رفته بودن باغ میوه دزدی - بعد یکدفعه صاحب باغ پیداش میشه و دزدها پا به فرار میگذارن - بعد صاحب باغ از پشت سرشون داد میزنه: آی کره خر وایسا ! بعد پسره به باباش میگه:بابا تو فرار کن که من شناسایی شدم

دوتا گوجه قرمز باهم دعواشون میشه-یه گوجه سبز میاد جداشون کنه
قرمزا بهش میگن: سید !تو دخالت نکن

توی یه دیوونه خونه همه داشتن می زدن و می رقصیدن به غیر از یکی - ازش می پرسن: تو چرا نمی رقصی؟! میگه آخه من عروسم

یه ترکی میره کتابفروشی و میگه: آقا کتاب ترک دانا دارید؟ فروشنده میگه نه بابا جان ما از این کتابهای تخیلی نداریم

اولی: شنیدی مهتاج خانم یه روزه پنج کیلو وزن کم کرده
دومی: نه ! چطوری
اولی: آخه دماغشو عمل کرده

اولی: اگه گفتی چرا یه اسکلت نمیتونه از بالای برج صد طبقه بپره پایین
دومی: نه . چرا
اولی: آخه چیگر نداره

به یک اسکلت میگن یه دورغ شاخدا بگو
میگه: تپلویم تپلو ! صورتم مثل هلو

یه تهرانی میره نون بخره میبینه صف مردها شلوغه - میره تو صف زنها و میگه زنم گفته دوتا نون بدین

یه مرغی به یه مرغ دیگه می رسه و میگه : نوک داری؟ مرغ دومی میگه آره ! چند دهم میخوای

این هم یه جوک دروغکی
محققان میخواستن ببینن که مهر مادری تو وجود یه میمون چقدره!برای همین هم یه میمون رو با بچش میندازن تو یک قفس و زیر پاشون آتیش روشن می کنن
اولش می بینن که میمونه بچش رو گرفته بالا تا نسوزه ! اما بعد که زیر پاش داغتر میشه بچش رو میذاره زیر و خودش میره روی بچش وا میسه

معلم : احمد بگوببینم پرستو ها کی به سمت جنوب پرواز می کنند
احمد: وقتی که دمشان به سمت شمال باشد

یه روز ملا از روی یه جوی بزرگ می پره و شورتش پاره می شه بعد با خودش می گه : خوب شد شورت پام بود وگرنه کونم پاره می شد

یه مردی پیش پسرش می گوزه.بعد پسرش ازش می پرسه بابا این چی بود؟مرده میگه پسرم این باد شمال بود.
روز فردا معلم از پسره می پرسه: بگو ببینم باد شمال از چه سمتی می وزه؟ پسره میگه: آقا اجازه-از سمت خشتک بابام

لره از باجه تلفن میاد بیرون
یکی بهش میگه سالمه ؟
لره میگه سالمه ولی آفتابه نداره

پدر:« پسر جان! وقتی من به سن تو بودم، اصلاً دروغ نمی گفتم.»
پسر:« پدرجان! ممکن است بفرمایید که دروغگویی را از چه سنی شروع کردید؟»

رشتیه خودش را به موش مردگی می زند، گربه می خوردش.

معلم:« بگو ببینم، برق آسمان با برق منزل شما چه فرقی دارد؟»
دانش آموز:« اجازه! برق آسمان مجانی است، ولی برق خانه ما پولی است.»

روزی یک ترک به عیادت دوستش رفت و حال او را پرسید.
او گفت: «تبم قطع شده ولی گردنم خیلی درد می کند.»
شخص عیادت کننده با خونسردی گفت:« امیدواریم آن هم قطع شود.»

ترک:« آقای دکتر! انگشتم هنوز به شدت درد می کند!»
دکتر: «مگر نسخه دیروز را نپیچیدی؟»
ترک: «چرا، پیچیدم دور انگشتم، ولی اثر نداشت!»

معلم: وقتی می گوییم «دانش آموزان کلاس تکلیف های خود را با میل انجام می دهند.» «میل» در این جمله چه نوع کلمه ای است؟
دانش آموز:« اجازه! حرف اضافه.»

فیلی در استخری شنا می کرد. مورچه ای سر رسید
و گفت: بیا بیرون کارت دارم.
فیل از استخر بیرون آمد. مورچه نگاهی به فیل انداخت و گفت: برو توی آب. فقط می خواستم ببینم اشتباهی مایوی من را نپوشیده باشی.

یه رشتی با عینک دودی کنار دریای خزر می رود و می گوید: چقدر نوشابه سیاه!

سعید از دوستش، خسرو، می پرسد: «دلت می خواست جای چه کسی بودی؟»
خسرو جواب می دهد: «جای تو.»
سعید با تعجب می پرسد: «چرا جای من؟»
خسرو جواب می دهد: «برای این که دوست نازنینی مثل خودم داشته باشم.»

اولی:« به نظر تو، هویج باعث تقویت بینایی می شود؟»
دومی: «حتما، چون تا به حال هیچ خرگوشی را ندیده ام که عینک زده باشد.»

یک روز یک ترک از کنار دیوار می گذرد، یک کاغذ به سرش می خورد و می میرد. مردم می آیند و کاغذ را باز می کنند، می بینند توی آن نوشته: دو تا آجر.


پسر به پدرش گفت:« پدرجان! چرا بعضی از آدم ها این طوری حرف می زنند، مثلاً می گویند فرش مرش، کتاب متاب، اسباب مسباب؟ »
پدر با خونسردی جواب داد:« پسرم! این کار آدم های بی سواد می سواده!»

پدر به پسرش گفت: «راستی صبح چه می خواستی به من بگویی »
پسر با شرمندگی:«نمی خواهم شما را بترسانم ، ولی امروز صبح معلم ریاضی مان گفت که از این به بد هر کسی مسأله ریاضی را غلط حل کند ، تنبیه
می شود»

یک رشتی میخی را سروته روی دیوارگذاشته بود و می کوبید. میخ در دیوار فرو نمی رفت. ترکه که که شاهد این ماجرا بود، گفت: «چه کار می کنی؟ این میخ که برای این دیوار نیست. این میخ برای دیوار روبه روست.»

معلمی در کلاس علوم از دانش آموزی پرسید:« با دیدن پای این حیوان، نام حیوان را بگو.»
دانش آموز هر چه به پایی که در دست معلم بود نگاه کرد، نتوانست پاسخ دهد. معلم پس از مدتی گفت: «بگو اسمت چیه تا برایت یک صفر بگذارم.»
دانش آموز پایش را از کفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روی پای من بگویید اسمم چیه.»

رئیس تیمارستان به یکی از مراقب ها می گوید: «من در این جا از همه راضی هستم، فقط دیوانه ای هست که اصرار دارد من برج ایفل را از او بخرم.»
مراقب می گوید: «خب، چرا نمی خرید؟»
رئیس تیمارستان می گوید: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما می خریدم.»

دیوانه اولی: «من خواب دیدم رفته ام مسافرت.»
دیوانه دومی: «من هم خواب دیدم که یک غذای خوشمزه خورده ام.»
دیوانه اولی:« تنهایی؟ پس چرا من را دعوت نکردی؟»
دیوانه دومی: «می خواستم دعوتت کنم، ولی گفتند رفته ای مسافرت.»

اولی: تا به حال به هیچ کدام از آرزوهای دوران کودکی ات رسیده ای؟
دومی: بله، وقتی بچه بودم و مادرم موهایم را شانه می کرد، آرزو داشتم کچل بشوم

عبود پوست موزی روی زمین می بیند و می گوید: «ای وای! باز هم باید بیفتیم!»

جوکستان ۶

جوکستان .. ۶ 

298- دو تا ترک به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! ترکه میگه: مگه خودت نمیخوای بیای
 299- به یه ترکه یه اره برقی میدن میگن برو 1000 تا درخت ببر.
996 تاش رو می بره .. خسته میشه می شینه..
بهش میکن که بابا پاشو اره رو روشن کن 4 تا دیگش رو هم ببر تموم بشه دیگه...
میگه : اِ اِ اِ .. مگه روشن هم میشه؟؟؟؟؟؟
 300- ترکه واستاده بوده سر کوچه، هی اخ و تف مینداخته، باخودش میگفته: نامرد عجب دست فرمونی داشت! یک بابایی ازش میپرسه: ببخشید، میشه بگید چیکار میکنید؟ ترکه (یک تف غلیظ میندازه) میگه: طرف تو کوچه شیش متری با تریلی هیجده چرخ اومده بود میخواست دور بزنه گفتم نمیشه گفت: اگه شد چی؟ گفتم اگه شد بیا برین تو دهن من! ! نامرد عجب دستفرمونی داشت!
 301- یه دکتره از عربه میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! عربه میگه: ولک خودت گفتی روزی یه قاشق بخور!
 302- تو جاده پلیس جلو یه ماشینو میگیره و میگه چون از صبح اولین کسی هستی که کمربند ایمنی بستی برنده 100 هزار تومن شدی حالا میشه بدونم میخای باهاش چی کار کنی؟ مرد میگه:میرم گواهینامه میگیرم زنش سریع میگه :جناب سروان این وقتی مشروب میخوره پرت و پلا زیاد میگه بچشوون از اوون پشت میگه بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟ یه صدا از صندوق عقب میاد :از مرز رد شدیم یا نه؟
 303- به یه ترکه میگن چرا اینقدر تو خری؟
میگه: خواهش میکنم... چشماتون قشنگ میبینه
 304- یه ترکه با دوست دخترش داشته توی خیابون با ماشین می رفته.. می بینه جلوتر ایست بازرسی هست.. قبل از ایست بازرسی وای میسه.. به دختره می گه اینجا پیاده شو.. برو اونطرف بازرسی.. وایسا. من که رسیدم بگو مستقیم ونک؟ تا من سوارت کنم...
خلاصه دختره پیاده میشه.. پسره از بازرسی رد میشه. به دختره که می رسه ، دختره به جای اینکه بگه مستقیم ونک.. میگه آقا مستقیم تجریش؟
پسره می گه نه خانوم . شرمنده.. مسیرم نمی خوره....
 305- ترکه به بچه اش میگه : گضنفر برو کلاه من رو بیار....
بچه می گه : بابا کلاهت روی سرتونه....
ترکه می گه: اِ پس نمی خواد بری بیاری
 306- یه روز 3 تا دراکولا که یکیشون ترک بوده، دور هم بودن..
یکیشون میگه : گشنمونه.. بریم یه آدمی پیدا کنیم بخوریم...
یکیشون پرواز میکنه میره .. بعد از 5 دقیقه بر میگرده.. میبینن دهنش خونیه..
میگن چی شد؟ میگه اون برج رو میبینین؟ رفتم اونجا یه آدم چاق چله پیدا کردم و خوردم..
دومی هم میگه خوب پس من هم میرم... بعد از 10 دقیقه برمیگرده .. میبینن صورتش کامل خونیه...
میگن خوب چی شد؟
میگه من اون برج اولیه نه ، دومیه رو میبینین؟ رفتم اونجا .. 2 تا آدم گنده رو پیدا کردم و خوردم..
دراکولا ترکه هم میگه خوب من هم میرم نباید کم بیارم.. ..... میره.. بعد از نیم ساعت میاد..
میبینن که سر تا پاش خونیه.. میگن .. باریکلا.. تو چیکار کردی؟
میگه اون برج اولیه رو میبینین؟
میگن آره ..
میگه دومیه رو هم میبینین؟
میگن آره ..
میگه خوب اون برج سومیه رو هم میبینین؟
میگن آره ..
میگه خوب من اون رو ندیدم
 307- ترکه عینکشو دور دستش می چرخونه بعد میزنه به چشمش سرش گیج میره
 308- یکروز یک ترکه میره لب دریا
بعدیک نفر ازش می پرسه می خوائ چیکار کنی
می گه می خوام خودکشی کنم
بعد دوباره ازش می پر سه پس چرا نمئ کنی
ترکه میگه می ترسم آب سرد باشه
 309- جدیدترین جمله عاشقانه : انرژی هسته ای من تویی
 310- کلاس جمله سازی-خودتان حدث بزنید کلاس کجاست....
1-فرشاد : روح غضنفر شاد
2-فرناز : غضنفر ناز نکن
3-یاماها : -بلاخره نفهمیدیم الاغا خرن یا ما ها
4-عذاب : ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست
5-لوبیا : کوچولو بیا
6-نجیب : این شلواره نه جیب داره نه زیپ
7-ساختمون : رفتیم پای بساط حسابی ساختمون
8-جوراب : بدجور آب خوردم پرید تو گلوم
9-لجن :
۴ ساله بابام با عموم اینا لجن
10-کیبورد : کیف من رو کی برد
11-سینا : دیشب رفتیم خونه عباس اینا
12-فرید و مجید و حمید : شما
۲ نفرید به قرآن مجید عین همید
13-حیدر : دیشب آمدم در خونتون هی در زدم
14-آقا حیدر : دیشب اومدم در خونتون آقا هی در زدم هی در زدم
15-کوشش : شلوار من کوشش
16-کار و کوشش : شلوار کار من کوشش
17-وطن : من رفتم حمام سر و تنم را شستم
18-ماشین : شنیدم می خواین بیاین همسایه ما شین
19-کیشمیش : من دایی غضنفرم تو کیش میشی ؟
20-کشور : این قدر با کش ور رفتم خورد تو چشمم
21-مینا و تینا : عمم اینا رفتن خونه عمت اینا
22-مناجات : مونا جات رو بنداز دیر وقته می خوایم بخوابیمصداقت : الو الو صدا قطع شد23
25-خمپاره : شلوار من عید غدیر خم پاره شد
26-ستیز: :
The mobile set is off
27-توکیو : من غضنفر را دوست دارم تو کیو ؟
 311- به ترکه میگن با سی دی جمله بساز -میگه خونتو خراب کردم. میگن پس سی دیش کو؟ میگه سی دیشو فردا میارم ببینی
 312- عربه میخواسته یه بز را قاچاقی سوار هواپیما کنه.واسه همین یه دشداشه میکنه تن بز و یه چفیه هم میکنه سرش.بعدش بغلش می کنه و میره فرودگاه.اونجا نگهبان که از بد روزگار یه ترک خر بوده ازش می پرسه: این چیه دستت؟ عربه میگه: ولک این شیخ قبیله ماست ! خیلی پیره نمیتونه راه بره!! ترکه یه خورده نگاه ریش بزی شیخ میکنه و میگه خب بیا برو سوار شو...در همین حال اون بز شروع می کنه به پشکل انداختن!!! یکهو ترکه داد میزنه: برادر! تسبیح شیخ پاره شد
 313- ترک دیش ماهوارشو می ذاره روی پشت بوم روش می نویسه : کولر
 314- چراغ دستشویی ترکه خاموش میشه. ترکه میگه : اههههههه !-بازم باید از حفظ برینم
 پسره از باباش میپرسه بابا فرق حادثه با بدبختی چیه ؟ میگه پسرم فکر کن ما رفتیم شمال یه موج بزرگ میاد مادرتو میبره تو دریا، به این میگن حادثه. حالا اگه یکی پیدا شه مادرتو نجات بده بهش میگن بدبختی!!!
 315- در خطه قهرمان پرور اردبیل به مناسبت میلاد امام حسین به کسانی که اسم کوچک آنها میلاد بود جایزه دادند. قرار است در نیمه شعبان امسال به شعبان ها هم جایزه بدهند
 316- یه ترکه میگویند چرا قبض اب وبرق را دوست داری میگوید چون پشت ان نوشته مش ترک گرامی…
ترکه تفنگو میزاره پشت گردن یارو، میگه: تکون بخوری با لگد میزنم تو سرت ها
 317- ترکه ساعتش خراب میشه . باز میکنه توشو میبینه یه دونه مورچه مرده . با خودش میگه : ای بابا میگم آآآآآ -پس راننده مرده
ترکه برنج تبرک میخره، درشو وا میکنه، میگه: پس حمید کو؟
 318 - عید نوروز مبارک باد ( انجمن رویت ماه اردبیل)
 319- دکتره برای ترکه آزمایش مدفوع مینویسه. بعد از دادن نمونه فردا به ازمایشگاه مراجعه میکنه و بهش میگن که نمونش گم شده-- دوباره نمونه رو میده و از شانس بدش باز میگن نمونه گم شده!!!فردا هم همین جوری میشه! بالاخره شاکی میشه و فریاد میزنه:اینجا هم که گه خوریه!!!
 320- ترکی دلو میزنه به دریا، غرق میشه
 321- ترکه سر کنکور یه کم فکر میکنه مغزش رگ به رگ میشه....
 322- لره میره تو دستشویی پشه ها بلند میشن می گه :قربان شما
 323-ترکه رفته بود زیارت امام رضا . بعد از زیارت دستش را برای احترام روی سینه اش گذاشت و عقب عقب آمد بیرون. یه دفعه دید که خورده به یه چیزی . نیگاه کرد ، دید که یه تابلو است و روش نوشته: تبریز 5 کیلومتر!.
 324- یه روز یه ترکه سوار یه فولکس بود. پشت یه چراغ قرمز زد تو کون یه زانتیا. راننده زانتیا اومد پائین. یه نگاه به سپر کرد یه نگاه به یارو ، بعد رفت سوار ماشین شد. چهارراه بعدی زانتیا ایستاده بود. دوباره یارو اومد گذاشت تو کون ماشینه . یارو برگشت پشت سرش و نگاه کرد. ترکه سرش و آورد بیرون داد زد: برو آقا من بودم
 325- میگن علی دایی قهرمان وسطی دنیا شده چون طی بازی نگذاشته توپ به دست و پاش بخوره
 326- از یک نفر می پرسندفرق ایران و پرتقال چیست؟
گفت:پرتقال دکو داشت ایران دکور.
 327- یه شب ترکه میره دزدی ، بعد صاحب خونه پا میشه میگه کیه اون جا ؟ ترکه میگه : منم گربه..بع بع ..بعععععع
 328- یه روز غضنفر به زنش میگه بیا هر پنجشنبه بریم پیتزایی بعد زنش میگه نه پنجشنبه دیره بیا هر دوشنبه بریم
 329- زن:مرد چرا کولر نمیخری؟ مرد: بابا به دردنمی خوره اون هایی هم که دارن گذاشتن رو پشت بوم
330- یه زن عرب میخواسته شوهرش رو بکشه------توی غذاش چاقو میریزه
331- یه اصفهانیه به دوستش میگه : حسن خودکار داری . میگه نه جوهرش تموم شده . به اون یکی دوستش میگه : مجتبی مداد داری میگه نه مدادم نوکش شکسته . اصفهانیه میگه عجب مکافاتیه ها... حالا باید از خودکار خودم استفاده کنم
 332- از ترکه که اسیر یکی از قبایل آفریقایی بوده می پرسن: شما را چطور شکنجه می کردن؟ ترکه می گه: والله نون بربری را از پشت شیشه برای ما تکان می دادن
 333- به ترکه میگن : زودباش قطار میره . میگه : کجا میخواد بره بلیط دست منه
 334- ترکه میخواسته آتش نشان بشه. توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و اون اطراف آب نباشه چه کار میکنی؟ ترکه میگه: هیچی تیمّم میکنیم
 335- ترکه رو برق سه‌فاز می‌گیره پرت می‌کنه، بلند میشه میگه:اگه مردی یه فاز یه فاز بیا جلو
 336- ترکه پا میشه میاد تهرون میره سوار تاکسی میشه میگه در بست. راننده هم قبول میکنه.
وقتی میاد پیاده شه یه ده تومنی میزاره کف دست راننده و میره.
راننده داد میزنه: آقا…بقیه ش؟؟؟
ترکه میگه:ایلده بقیه ش مال خودت!!!
 337- از یه بسیجیه می پرسن : دو خط موازی چیه ؟ میگه : دو خط موازی دو خطی هستند که هیچ گاه بهم نمیرسن ، مگر به دستور مقام معظم رهبری!
 338- به ترکه میگن: با هندونه جمله بساز. میگه: هندونه که بغل پاکستانه؟
 339- مادر : گضنفر جان در تنگ ماهی آب ریختی؟
گضنفر : نه مامان جان
مادر : چرا پسرم ؟
گضنفر : آخه ایلده هنوز آبی رو که دیروز ریخته بودم نخورده بود .
 340- یه ترکه میره مسابقه ی قرآن خوانی . سوره بنی اسرائیل بهش می افته انصراف میده
 341- ترکه میاد تهران و با رفیقش تو خیابونا چرخ میزدن ...
میرسن به چراغ قرمز ترکه گازشو میگیره و رد میکنه . رفیقش میگه بابا وا میستادی . اینجوری بقیه ماشینا میزنن داغونت میکنن . ترکه میگه: بابا عشقی باش .
خلاصه به همین منوال چراغ دوم و سوم و چهارم و پنجم . تامیرسن به یه چراغ سبز .. یهو ترکه میزنه رو ترمز و وا میسته .
دوستش میگه پس چرا حالا وایسادی ... چراغ قرمزو رد میکنی و سبزو وا میستی ؟؟
ترکه میگه : یهو دیدی از اونور یه نفر عشقی بیاد
 342- .....از ترکه می‌پرسن: چرا اسم این خیابون ولی عصره؟ میگه: چون صبح خبری نیست، ظهر هم خبری نیست، ولی عصر!
 343- به یه معتاده میگن اون دویست تومنی رو از زمین وردار معتاده برمیگرده میگه : مگه من وژنه بردارم؟
 معلم : پنج رو با چی جمع کنیم بشه پنجاه ؟ گضنفر : آقا اجازه با آه
 344- غضنفر با صورت باند پیچیده میاد تو خیابون. رفیقش میگه چرا اینقدر به صورتت باند پیچیدی.غضنفر میگه داشتم اتو میکردم تلفن زنگ زد بجای گوشی تلفن اتو رو گذاشتم دم گوشم.رفیقش میگه پس اونور صورتت چی شده.غضنفر میگه تا اتو رو گذاشتم زمین تلفن دو باره زنگ زد.
 345- یه روز یه ترکه با خرش تو جاده منتظر ماشین بود که یه پیکان نگه داشت ترکه گفت مستقیم راننده ماشین گفت خودت سوار می کنم ولی خرت چیکار می کنی؟ گفت خرم خودش می آید . حرکت کردند . ماشین رفت دنده 1 2 3 4 خر با همان سرعت که ماشین می رفت حرکت می کرد ، بعدش راننده به ترکه میگه:چرا خرت چشمک می زنه . ترکه هم میگه:ایلده می خواهد سبقت بگیره!
 346- ترکه در سر پست نگهبانی یه خری رو با تیر می زنه .فردای همان روز تیتر اول روزنامه ها این میشه:باز هم بـــــــرادر کشــــــی
 347- پسر اصفهونیه تازه رفته بوده کلاس دوم، معلمش ازش میپرسه: دو دو تا؟ پسره میگه: چهارتا. معلمه میگه: باریک‌لله.. بیا اینم چهار تا گردو !! جاییزت. حالا بگو ببینم، دو سه تا؟ پسره میگه: یک گونی
 348- ترکه به شکمش میگه: تا کی من کار کنم تو بخوری شکمش جواب داد : میخوای من کار کنم تو بخوری.
 349- به یه نفر می گن با شیشه جمله بساز
می گه:نکنه ساعت یک ربع به شیشه؟!!!
 350- شعار ترک‌ها در تظاهرات اخیر: وای به روزی که بفهمیم چی شد
 351- به یه نفر میگن با صداقت جمله بساز.
میگه: داشتم تلفنی صحبت میکردم صدا قطع شد!!!
 352- انواع ریدن بچه:
ماهگی تو دستت 5
5 سالگی تو اعصابت
15 سالگی تو آبروت
سالگی تو هیکلت 20
25 سالگی تو پولت
وقتی مردی تو روحت
 353- ترکه می خواسته زیر بارون خیس نشه ، هی جاخالی می داده .
 354- به ترکه میگن: محبوبترین تیم فوتبالی که دوست داری چیه ؟ میگه: قربون جدش برم: آسد میلان.
 355- به آمریکا میگن چرا اومدی عراق؟ میگه آخه امام حسین طلبید! میگن کی میری ایران؟ میگه هر وقت امام رضا بطلبه
 356- به ترکه می گن: چرا می ری دستشویی در رو نمی بندی؟ می گه: نه بابا می خوای من درو ببندم که تو بیای از سوراخ کلید نگام کنی؟
 357- ه ترکه میگن: دو دو تا؟ میگه: بیخیال. کلمه بگو جمله بسازم.
 358- به یک ترکه می گویند با اختاپوس جمله بساز
گفت: اخ تا پوستم سیاه نشده برم توسایه
 359- ترکه سرش رو کرده بوده تو کون خر. ملت میان میگن آقا چرا اینطور میکنی ؟ ترکه میگه : برید بزارید تو خودم باشم
 360- به اصفهانیه میگن شیرین تر از عسل چی خوردی؟میگه ترشی مجانی
 361- ترکه میره دکتر فشارش رو اندازه میگیره
میگه آقای دکتر فشارم چنده
دکتر میگه
۱۱
ترکه میگه
۱۱ قدیم یا جدید
 362- ترکه میره خواستگاری... به خانوادش میگن : فرمودین آقازاده چه کاره بود؟ جواب میدن وزیر نفت
 363- یه حلقه ی طلایی اسمتو روش نوشتم.
میخام بدم پاکش کنن ریدی تو سرنوشتم!
 364- مادره به بچش میگه : می دونم موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد.
بچه هم میگه :آره ولی لگدی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود
 365- اصفهانی یه با اتومبیلش وارد تعمیرگاهی شدو به مکانیک گفت: لطفا یه استکان روغن توی موتور، یه لیوان آب توی رادیاتور بریزین. مکانیک گفت: لاستیکاتون هم کم بادن اجازه بدین توش کمی سرفه کنم!!!
 366- ترکه شب که میشه میخوابه خواب حنا بندون عروسیشو میبینه صبح که از خواب بلند میشه میبینه تو خودش ریده دستشو تو شورتشه!
 367- آبادانیه رو برق میگیره، میگه: ولک ولم کن تا ولت کنم
 368- به ابادانیه میگن: با موتور جمله بساز. میگه:مو تور خوردوم رو قالی.
دنیا بر و بچز آبادان
 369- به ترکه می گن اگه دنیا رو بهت بدن چی کار می کنی می گه من فعلا می خوام درسمو ادامه بدم !!
 370- لره یه بچه بی تربیت داشت . وسط مجلس یهو میگفت:
" ننه ، ننه ، ان دارم ، ان دارم " ننش که دیگه شاکی شده بود
یه روز بهش گفت " بچم ، هر موقع ان داشتی بگو 1 دارم هر
موقع جیش داشتی بگو 2 دارم" خلاصه ، تو یه مجلس بچه انش
گرفت و یادش رفت شمارش چند بود . داد زد " ننه ، ننه ، اون که
ان بید ،شمارش چند بید ؟
 371- لره می‌خواسته غرق مناجات بشه، جلیقه نجات می‌پوشه
 372- در تبریز به مناسبت میلاد حضرت علی به کسانی که نامشان میلاد بود جوایزی داده شد!!
 373- ترکه به زنش میگه کجا میری؟ زنش میگه حموم -ترکه میگه : نمی خواد خودم میرم!!!!!
 374- ترکه میره پرنده فروشی طوطی بخره یه جغد میکنن تو پاچش--به جای طوطی--. میاد خونه بعد یه مدتی دوستش میاد پیشش میگه: طوطیت حرف هم میزنه؟ میگه: حرف نمیزنه، خوب دقت میکنه!!
 375- شرکت نوکیا برای رفاه حال اس ام اس نویسان محترم ایرانی یک گوشی جدید طراحی کرده که با فشردن تنها یک دکمه می نویسه "یه روز یه ترکه
 376- ترکه تو مسابقه ژیمناستیک از روی خرک نمی‌پریده، می‌گفته: احترام به همنوع واجبه.
 377- شهردار تبریز اعلام کرد که میخواد مسیر تهران- تبریز و برعکس رو آسفالت کنه.؟؟
 378- یه اصفهانی تو خیابون یه هو این باد معده بهش فشار میاره -میبینه خیابون حسابی خلوته با خودش میگه بیام بترتیب ایام هفته گوزامو بشمرم: شروع میکنه : یه گوز میکنه میگه شنبه -دومیو میکنه میگه: یکشنبه ....و همینجور تا میرسه به جمعه .یه هو پشت سرشو نیگا میکنه میبینه یه خانمی داره پشت سرش میاد . میپرسه : اه همشیره شما کی تاحاله تو خیابونین؟ طرف میگه : شنبه تا حالا تو خیابونم!!!!
 379- از ترکه در مورد آمریکا سوال می‌کنند میگه: والا یه پاش تو عراقه، یه پاش تو افغانستانه، فکر کنم میخواد برینه به ایران
 380- به ترکه میگن عباس آقا
GLX گرفت میگه: ا... زانتیا رو فروخت. چند روز بعد دوباره بهش میگن عباس آقا HIV گرفته میگه: GLX رو فروخت.
 381- ازعلی دایی علت کمر دردش رو می پرسند میگه خودتون هم 90 دقیقه بازی رو سر پا تماشا کنید کمرتون درد می گیره
 382- یارو میگوزه زنش میگه صبوری، بازم سوسیس کالباس های صدادار خوردی
 383- تهرانی سوسول میره استادیوم وسط موج مکزیکی غرق میشه
 384- تهرانیه به رفیقش میگه : ببین کامبیز جون، من هر وقت با زنم دعوا می کنم، همیشه حرف آخر رو من می زنم و اون هیچی نمیگه. کامبیز میگه : بابا دمت گرم ، کارت خیلی درسته، حالا اون حرف آخر چیه؟ تهرانی خر هم میگه: "غلط کردم
 385- به ترکه میگن یه اگهی تبلیغاتی برا خمیر دندون پونه بساز---> میگه: خمیر دندون پونه چشما رو نمی سوزونه
 386- به یه ترکه میگن: دو دو تا؟ میگه: پس چند تا؟
 387- ترکه و رشتیه تو جهنم هم دیگه رو میبینن. رشتیه به ترکه میگه: تو چه جوری مردی؟ ترکه میگه: والله من از سرما مردم، تو چه جوری مردی؟ رشتیه میگه: ‌من از تعجب‌ مردم! ترکه میگه:‌ یعنی چی؟ چطوری از تعجب مردی؟! رشتیه میگه: والله من رفتم خونه، دیدم یه جفت کفش دم درب خونست، زیر تخت رونگاه کردم هیچکی نبود، تو کمد رو نگاه کردم،‌کسی نبود، تو حموم، تو انباری، ‌تو دستشویی، خلاصه همه جا رو نگاه کردم ولی هیچکی نبود. منم از تعجب سکته کردم مردم! ترکه میگه: خاک بر سرت! اگر توی فریزر رو هم نگاه میکردی، نه تو از تعجب میمردی، نه من از سرما
 388- جراید: کتاب فارسی مدارس بومی می‌شود
...............
مشهد: آن مرد با شمع آمد،
اصفهان: آن مرد پول دارد،
آبادان: آن مرد آن شب با عینک ریبن آمد--دنیا بر و بچز آبادان--،
شیراز: آن مرد حال نداشت و نیامد،
سنندج: آن مرد سبیل دارد،
زاهدان: آن مرد را کشتند،
اردبیل: آن مرد بار بُرد،
رشت: آن مرد رفت، بابا آمد
 389- ترکه میخواسته شیشه عینکشو پاک کنه جو گیر میشه خونه تکونی میکنه
 390- یه آدمخوار میره تهران سو حاضمه میگیره...میره تبریز از گشنگی میمیره
 391- به ترکه میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من
۳ بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید
 392- ر سنگ سپیدی نشسته بودم و شوق حضورت را مشتاقانه می طلبیدم... باد فرارسیدنت را به مشام جان نواخت و من از خود بیخود شدم... دقایقی بعد زانوهایم لرزید و من سرخ شدم!! زرد شدم و تو آمدی!... من سیفون را کشیدم آب تو را برد
 393- به ترکه میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه
 394- دو تا ترکه دو تا گاو میخرن ، ‌اولی به دومی میگه : حالا چیکار کنیم که گاوامون با هم اشتباه نشن ؟ دومی میگه: تو دست به گاوت نزن ، من یه گوش گاومو میکنم . بعد از چند وقت ، ‌گاو اولی هم گوشش گیر میکنه به یه جایی کنده میشه. ایندفعه ‌دومی میگه : تو دست به گاوت نزن من دم گاومو میکنم . از قضا بعد از چند وقت دم اون یکی گاوه هم کنده میشه . خلاصه هی اولی میزنه یه جای گاوشو ناقص میکنه ، اون یکی گاوه هم همون بلا سرش میاد. آخر سر اولی شاکی میشه به دومی میگه : اصلاً سفیده مال من سیاهه مال تو!!!
 395- به ترکه میگن: خبر داری پسرت رکورد شکسته؟! ترکه میگه: ای خاک بر سرش . گفته باشم......من یه ریال هم خسارت نمیدم !!!!
 396- به خره میگن راسته که ترکها مثل شما خر هستند؟ خره میگه: والا یه صحبت هایی شده ولی ما قبول نداریم
 397- قاضی: چرا دست کردی تو جیب این آقا
ترکه: جناب قاضی خیال کردم جیب خودمه
قاضی: پس چرا پول هاش رو برداشتی
ترکه: یعنی اختیار جیب خودم رو هم ندارم
 398- ترکه با پسرش میرن دزدی . بعدش فرار می کنن میرن توی میدون آزادی و شروع می کنن دور زمین فوتبال دویدن ! بعد از دو دور دویدن پلیس میرسه.پسره به باباش میگه: بابا پلیس اومد حالا چیکار کنیم؟ ترکه میگه: نگران نباش...اونا هنوز دو دور عقب هستند
 399- دوستی مثل ایستادن روی سیمان خیسه هر چه بیشتر بمونی رفتنت سخت تر می شه اگه هم یه روزی بری جای پات برای همیشه باقی می مونه
400-  ترکه نصف شب داشته با اتوبوس رانندگی می کرده.یه ماشین از جلوش با سرعت میاد.ترکه هرچی می زده رو ترمز کار نمی کرده..واسه همین با هیجان شاگردش رو که خواب بوده صدا می کنه و میگه: اصغر پاشو ببین حالا عجب تصادفی میشه
 401- به ترکه میگن عاشورا چه روزیه ؟ میگه ایلده فکر می کنم روز جهانیه قیمه پلو باشه
 402- ترکه:آقا ببخشید دستشویی کجاست؟
عابر:مردونه؟
ترکه:آره داداش! به جون تو مردونه
 403- ترکه یه بمب به خودش وصل میکنه و میره عملیات انتحاری. به مقصد که میرسه هر کار میکنه , ضامن کشیده نمیشه. بعد از همون راهی که رفته بوده برمیگرده و به رفقاش میگه: خدا رو شکر...ایلده عمرم بدنیا بود!
 404- ترکه داشته اظهار نظر می‌کرده: این جلال آل احمد که هی ازش تعریف می‌کنن، کتاب (شاهنامه)را که اساسا خوب ننوشته . یکی گفت: (شاهنامه) که مال فردوسیه! طرف گفت: ایلده دیگه بدتر
 405- یه معتاد پای بساط عملش ( توی شیراز) نشسته بوده و سیخ سنگ میکرده. یهو مامورا میریزن تو خونه و میگن: بی حرکت ....معتاده هم به زور چشماش رو باز میکنه میگه : کو حرکت
 406- واسه اصفهونیه مهمون میاد.موقع غذا میهمون میگه: من سیرم اما یه مزه مزه ای می کنم.خلاصه مثل خر میفته به جون غذا ها ! اصفهانیه یه دفعه داغ میکنه و میگه: بابا چه خبرس؟! از این به بعد فقط برای شام بیا خونه ما و مزه مزه رو بذار واسه خونه خودت
 407- یه روز ترکه پلیس مخفی میشه تا 6 ماه دنبالش می گردن
 408- یه روز به یه ترکه میگن چرا میخوای بری سربازی میگه فقط به خاطر مرخصیهاش.
 409- ترکه تو چشمش آشغال میره، ساعت 9 شب وای میسته دم در.
410- ترکه عینک دودی میزنه میره از خونه بیرون بعد پسرشو میبینه میزنه تو گوشش . پسره میگه بابا چرا میزنی ؟ میگه تو این وقت شب بیرون چی کار میکنی ؟ پسره میگه بابا شب نیست عینکتو بردار . ترکه عینکشو بر میداره دوباره میزنه زیر گوش پسره . پسرش میپرسه بابا واسه چی میزنی ؟ میگه تو از دیشب تا حالا اینجا چه کار میکردی؟
 411- ترکه میره بدنسازی، مربیه میگه: هفته اول بدن درد داری، ترکه میگه: پس من از هفته دوم میام.
 412- ترکه میمیره، روحش لای پنکه سقفی گیر میکنه
 413- ترکه میره تو صف نونوایی، شاطره میگه: نون تا اینجا بیشتر نمی‌رسه، بقیه برن. ترکه میگه: ببخشید میشه جمع‌تر وایسین نون به ما هم برسه
 414- ترکه میخواسته با دختر اسراییلی ازدواج کنه، به نشانه حمایت از مردم فلسطین ، سر سفره عقد حاضر نمیشه
 415- در سربازخونه.....
سرهنگ: اسمت چیه؟
سرباز: ممد.
سرهنگ: این چیه دستت؟
سرباز: تفنگ.
سرهنگ: تفنگ؟ این مملکتته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و ....
سرهنگ رو به سرباز دیگر: اسمت چیه؟
سرباز: غضنفر .
سرهنگ: این چیه دستت؟
غضنفر: خواهر, مادر ممده
 416- ترکه یه بسته هزاری میشماره، 200 تومن کم میاره.
 417- ترکه میره استادیوم ...همش چپ و راست و بالای سرش رو نگاه می کرده.ازش می پرسن دنبال چی می گردی؟ میگه دنبال کلمه زنده
 418- از ترکه می پرسن اگه خرس بهت حمله کنه چیکار می کنی: میگه: خب با تفنگ می کشمش
میگن: اگه تفنگ نبود:؟
-میرم بالای درخت
اگه درخت نبود؟
-میپرم توی یه گودال
اگه گودال نبود؟؟
اینجا که میرسن ترکه میگه: بابا دیگه یک کلام بگو شما طرفدار خرسه هستین
 419- قابل توحه کسانی که فردا امتحان دارن
میدونی فرق ببر با امتحان چیه؟؟؟؟؟؟
ببر را وقتی میبینی میرینی!
امتحان را اول میرینی بعد نتیجش را میبینی
 420- یه روز یه نامزد انتخاباتی داشته سخنرانی می کرده: میگفته ما در دولت جدید امپریالیسم و فاشیسم را از بین خواهیم برد...یکهو ترکه پا میشه میگه: پس تکلیف روماتیسم چی میشه؟!
 421- یه سینما تو اردبیل فیلم شام آخر می ذاره ترکا با قابلمه می رن سینما
 ده درصد دلم تنگه، بیست درصد یادتم، سی درصد میخوامت، چهل درصد بیقرارم، پنجاه درصد دل نگرانم، شصت درصد حواسم بهته، هفتاد درصد دیوونتم، هشتاد درصد نوکرتم، نود درصد دوست دارم، صد درصد سر کاری
 422- به ترکه میگن کجایی که بچه ات قرص اکس خورده!!میگه قرص اکس چیه؟میگه یه چیزیه که وقتی میخورن تو فضا سیر میکنن!!شب ترکه میره پیش بچه اش میگه چرا قرص اکس میخوری؟ میگه بابا جون من کی قرص اکس خوردم؟باباش میگه غلط کردی دیشب خودم تو فضا دیدمت
 423- نگاهم در نگاهت کرد برخورد
خدامرگت دهد حالم به هم خورد
 424- میدونی بزرگترین آرزوی پاندا چیه؟
گرفتن عکس رنگی!
 425- ترکه به گردنش کش می بنده...به جرم گردن کشی دستگیرش می کنن
 426- اگه دخترا نبودن؟؟؟؟؟؟؟
اگه دخترا نبودن کی مامانا رو دق می داد؟ اگه دخترا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟ اگه دخترا نبودن تو دانشگاه استاد کیا ضایع می کرد؟ اگه دخترا نبودن پسرا به چی می خندیدن؟ اگه دخترا نبودن پسرا کیو سر کار می ذاشتن؟ اگه دخترا نبودن پسرا کیو تیغ می زدن؟ اگه دخترا نبودن کی تو کلاس می رفت گچ می یاورد؟ اگه
 427- یه آبادانیه داشته تو دریا غرق می شده . عینک آفتابیش رو در می یاره می ذاره رو دمپایی ابریش میگه : کـا ! تو خودتو نجات بده فکر من نباش
دنیا بر و بچز آبادان
 428- رشتیه میاد خونه، میبینه زنش بدون لباس خوابیده. میگه: خانم جان، باز تو چرا لختی؟! زنش میگه: آخه لباس ندارم! رشتیه شاکی میشه، میره در کمد رو باز میکنه، شروع میکنه شمردنه لباسا: این یک پیرهن... این دوتا... این سه تا...اصغرآقا برو اونور...این چهار تا... این پنج تا
 429- تهرانیه تو انتخابات کاندید میشه، بعد که رای ها رو میشمرن، میبینه سه تا رای آورده. شب میره خونه، خانومش در جا یکی می‌خوابونه تو گوشش، میگه: میدونستم پای یک زنه دیگه هم وسطه
 430- تو یکی از دهات قزوین، ملت برای بار اول یه میوه انجیر پیدا می‌کنن. خلاصه سر در نمیارن چه موجودیه، میبرنش پیش ملای شهر، میپرسن این چیه؟ ملاهه یک نگاهی به انجیره میکنه، میگه: بالام جان من باید یک مقدار تحقیقات رو این بکنم، فردا بیاین جوابشو بهتون بدم. ملت میرن دنبال کار و کاسبیشون، فردا برمیگردن، میپرسن: خوب ملا بالاخره این یارو چیه؟ ملا میگه: بالام جان، شیره بوده مالاندن...یک کمی گردالاندن...خشخاش توش پاشاندن...چوب به کونش نشاندن...تازه شده گلابی!
 431- ترکه میره دکتر، دکتره براش آزمایش مدفوع مینویسه. ترکه میپرسه: دکتر جون، جریان این آزمایش مدفوع چیه؟ دکتره میگه: چیزی نیست پدرجان، شما این شیشه رو بگیر ببر خونه، نتیجه رو بریز تو این شیشه. خلاصه ترکه شیشه رو میگیره میره خونه، فردا برمیگرده مطب، دکتره میبینه شیشه همچنان خالیه. میپرسه: چی شد پدرجان، این شیشه که خالیه؟ ترکه میگه: نشد دکترجان.. نشد! دکتره میپرسه: یعنی چی نشد؟ ترکه میگه: والله من دیروز رفتم خونه، امتحان کردم، ...نشد. خانم روصدا کردم امتحان کرد، نشد.! خلاصه کبری خانم زن همسایه و حسن بقال رو صدا کردیم، اونا هم هرکاری کردن نشد.... نشد که نشد! دکتره کف میکنه، میگه: بقال و همسایه رو هم صدا کردین؟!ترکه میگه: بــعــلــه دکتر جون، خلاصه که هرچی چندنفری زور زدیم، در این شیشه صاب‌مرده باز نشد که نشد

432- تر که را از مدرسه اخراج می کنند.پدرش میاد پیش مدیر و میگه: چرا بچه منو اخراج کردین؟ معلم: آخه ازش پرسیدم "تخت جمشید" رو کی آتیش زده جواب نداد. پدر ترکه هم با قیافه طلب کار گفت: ای بابا این که دیگه اخراج نمی خواست! من خودم نجارم- برای جمشید آقا یه تخت جدید می سازم
 433- ترکه گوزید و مرد
سر قبر او نوشتن :
بادی وزید و گلی پرپر شد.
 434- ترکه رفت بقالی و گفت:چند تا پیاز به من بده تا بخورم و بوی دهانم خوب و خوش شود! بقال گفت: مگر گه خورده باشی که پیاز بوی دهانت را خوش کند!!!!!
 435- یکی از حاج آقا می پرسه : اگر در بیابان چیزی نبود می توانیم با شیشه خودمون رو پاک کنیم ؟!
جواب میده : پسرم یا قصد مزاح داری یا قصد پاره کردن کـون مسلمین !
 436- ازترکه می پرسن کجای تهران می شینی می گه هرجاخسته شدم!!!!
 437- ترکه به دکتر رفت و از دل درد شکایت کرد.دکتر از او پرسید: چی خوردی؟ ترکه گفت: خربزه-عسل-تخم مرغ-ماست-ماهی-نمک-شکر ! دکتر هم شاکی شد و گفت: تا شب خواهی مرد.اگر هم نمردی خودت را از کوه پایین بینداز- مردتیکه خر!!!!
438- ترکه رفت پیش یه آخوند و گفت : حاج آقا خواب دیدم که صورت من پر از گه شده و صورت شما پر از عسل ! آخونده گفت: این اعمال خوب من و اعمال بد توست! ترکه گفت : صبر کن بقیه خوابم را بشنو: دیدم که من تو را می لیسم و تو مرا می لیسی!! آخونده گفت: خواب شیطانی بوده!
439- ترکه در زندگی به آخر خط می سره... میره خط بعدی!
440- زرگترین گناه؟ ترک بودن ...بزرگترین تفریح؟ ترک سر کار گذاشتن ... بزرگترین جهاد؟ترک کشتن ...بزرگترین ترس؟ ترک دیدن ... بزرگترین کار؟ ترک اهلی کردن .بزرگترین شگفتی؟ ترک عاقل دیدن ... بزرگترین آرزو؟ ندیدن ترک... !!!
 441- نرگس هم تموم شد : بهروز با نسرین . نرگس با احسان . سمانه با هدایت . زهره با مجید . اسماعیل با پری و اعظم هم با شوکت رفت...فقط....فقط.....تو موندی با رستم!
442- به یک ترکه میگن با مردان آنجلس جمله بساز
میگه دستشویی مردانه آن جلوست
443- مگسه دور سر ترکه وز وز می کرده ، ترکه می گه : برو جون مادرت ...الان برامون یه جوک درست می کن
 444- هواپیما داشت سقوط می کرد همه داشتن جیغ میزدن به جزترکه .ازش می پرسن چرا تو ساکتی ؟ میگه : ماله بابام که نیست بذار سقوط کنه !!!
ترکه رفته بود دزدی.ولی هرچی گشت هیچی پیدا نکرد! وقتی خواست بره بیرون صاحبخانه بهش گفت: درب را پشت سرت ببند! ترکه هم گفت: پدرسگ! خیلی از اموالت گیرم اومده که حالا دستور هم میدی؟!
 445- یه گدا رفته بود سراغ خونه ترکه واسه گدایی.ترکه شروع کرد به فحش دادن! گدا گفت : تو که پول نمیدی دیگه چرا فحش میدی؟ ترکه گفت: آخه میخوام دست خالی نری
 446- یک روزبه غضنفر میگن شما کامبیز هستید میگه :مرسی چشماتون قشنگ میبینه
 447- امیدوارم در سال جدید تحصیلی پله های ترقی را یکی یکی تی بکشین.
 448-  ترکه ماه رمضان زولبیا گرفته بود و گذاشت رو طاقچه و بعد مشغول نماز شد. یه دفعه متوجه شد پسرش سراغ زولبیاها رفته. موقع قنوت گفت : ربنا آتنا فی الدنیا الحسنه ... کسی به زولبیا دست نزنه!
 449- یه معتاد می برن کلانتری بهش میگن چی میکشی؟میگه: نقاشی
 450- ترکه سوار یه پیرمرد بدبختی شده بود و از کوچه رد می شد. ازش پرسیدن:کجا میری؟گفت: نماز جمعه! بهش گفتن: احمق الان که یکشنبه است؟ ترکه گفت: این مردتیکه مردنی تا جمعه هم منو به نماز برسونه شانس آوردم!
 451- آخوندی به یک ترک گفت: بدان که خرما در شکم انسان تسبیح می گوید! ترکه هم گفت: لابد حلوا هم نماز می خواند!
 452- وجه شباهت زن و کفش ملی: زود از ریخت می افتن ولی لامصبا مرگ ندارن....!!
 453- قاضی به دزده میگه تو این همه دزدی رو تنهایی انجام میدی؟؟دزده میگه ای بابا مگه تو این زمونه آدم درستکار هم پیدا میشه که به شراکت انتخاب کنم؟؟
 454- ترکه از سکوت خوشش میاد کاست خالی میذاره توی ضبط صوت
 455- را انتخابات میرن تو یه محلی از یه پیره ای میپرسن:کی تو محل شما کاندیده؟ میگه:اصغر اقا سوزن زن. میپرسن چطور؟ میگه: آخه اصغر آقا خیلی کان دیده.
 456- معلم از ترکه پرسید: پرتقال کجاست؟ ترکه گفت نمیدونم-آلاسکا کجاست؟ نمیدونم- اسکیمو رو بگو؟ نمیدونم-
پرسید کانادا چی؟ گفت : اِاِاِ چی رو بگم؟ چرا هر چیزیتون که گم میشه یقه منو میگیرین؟ مگه من ضامن اموال شمام؟؟؟!!!! :
 457- اصفهانیه خونش آتش میگیره اس ام اس میزنه به آتشنشانی میگه یه خونه آتیش گرفته زنگ بزنید تا آدرسشو بگم
 458- ترکه سوار هواپیما می شه می بینه هر کی با یه چیزی کلاس میاد یکی لب تابشو باز کرده جلوش یکی موبایلشو یکی ... می خواد کم نیاره دستمال کاغذی رو برمی داره میذاره تو جیبش که یه گوشش بیرون باشه بغل دستیش میگه ببخشید این چیه میگه ای وای کی به من فاکس زده؟؟؟!!!!
 459- به ترکه گفتن فعل زدن را صرف کن ؟ گفت :زدم زدی زد -خوردم خوردی دعوا شد
 460- یه روز یک ترک بهترین کت وشلوار رو میپوشه وتو خیابونهای تهران راه میره هر کی میرسه بهش میگه سلام آقا ترکه! .ترکه تعجب می کنه از یکیشون میپرسه :آقا شما از کجا فهمیدید که من ترک هستم؟یارو میگه دو دلیل داره:1-پاچه شلوارت رو کردی تو جورابت 2- کت رو هم کردی توی شلوارت .
 461- فرق رفاقت دخترا و پسرا:
یه زن شب نمیاد خونه - شوهرش می پرسه کجا بودی؟می گه خونه یکی از دوستام.مرد به ده تا از دوستای زنش زنگ می زنه "همشون انکار می کنن وحتی یه نفر هم گردن نمی گیره.
یه مرد شب نمیاد خونه- زنش می پرسه کجا بودی؟می گه خونه یکی از دوستام .زن به ده تا از دوستای مرد زنگ می زنه هشت تاشون تایید می کنن که مرد شب پیش اونا بوده ودو تای دیگه هم تاکید می کردن که حتی همین الانم پیش ماست ولی به هزارو یک دلیل نمی تونه حرف بزن
مردی روستایی به نزدیکی قزوین رفت که دوستداران علی(ع) در آن زندگی می کردند.از او نامش را پرسیدند: گفت عمر نام دارم.او را کتک زند.گفت نه نه ! من عمران نام دارم!
گفتند دیگه بدتر-الف و نون عثمان را نیز داری
 462- ترکی در مقابل شاه ایستاده بود و میخواست درخواست خود را بگوید اما از فرط دستپاچگی گوزید! نگاهی به قمبل خود کرد و با مشت به آن زد و گفت: یا تو ساکت شو تا من مطلب را خدمت ایشان بگویم-یا من خفه می شوم تو زر بزن!!!
 463- ترکه پسرش را فرستاد تا برای چاه طناب بخرد و به پسرش گفت که" طول طناب بیست متر باشد" پسر بعد از مدتی برگشت و به پدر ترک خود گفت: طول طناب را گفتی ولی عرض طناب را نگفتی!! پدر هم گفت: عرض آن به اندازه مصیبتی است که داشتن تو می کشم
 464- عربی در حال نماز بود. شنید که امام این آیه را در نماز می خواند:(الاعراب اشد کفرا و نفاقا)یعنی اعراب بدترین مردم اند از حیث کفر و نفاق! عرب عصبانی شد و نمازش را ول کرد و با چوب به سر امام کوبید و از مسجد رفت!
روز دیگر در حال نماز بود که دید امام این آیه را می خواند که:(و من الاعراب من یومن بالله و الیوم الاخر) یعنی کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورده از اعراب است! عربه دوباره نمازش را ول کرد و رفت صورت امام را بوسید و گفت: مثل اینکه کتکی که خوردی مفید بوده!!!!!!!!!!!
 465- مردی در مجلس حجاج نشسته بود و ناگهان گوزید و بسیار شرمگین شد! حجاج برای اینکه او را از خجالت در آورد گفت : تو دیگر مالیات نده و اگر چیز دیگری می خواهی بگو تا برآورده کنم.همانجا غلامی بود که قرار بود برای مجازات کشته شود.مرد گوزو از حجاج خواست تا آن غلام را هم به او ببخشد و حجاج پذیرفت. غلام که از مرگ نجات یافته بود به دنبال مرد گوزو می رفت و کون او را می بوسید و می گفت: قربان کونت بروم که آزادی مردم بخاطر آواز اوست
 466- یک ترک از اردبیل به بخارا رفت. بعد از مدتی نامه ای نوشت و شرح سفر خود را در آن گفت.اما کسی را برای بردن نامه به اردبیل پیدا نکرد.پس خودش نامه را برداشت تا به مقصد برساند! وقتی به اردبیل رسید خانواده اش از آمدن او شاد شدند و به داخل خانه دعوتش کردند.اما او گفت: برای ماندن نیامده ام. آمده ام تا این نامه را بدهم و بروم!
 467- گدایی به در خانه یک اصفهانی رفت.گدا گفت: آرد بدهید-گفتند نیست! گفت پس کمی آب بدهید-گفتند سقا هنوز نیامده! گفت لاقل کمی روغن بدهید-گفتند از کجا بیاوریم؟! گدا گفت حالا که احوالتان چنین است بیایید باهم برویم گدایی!
 468- روزی گدای کوری یقه بهلول را گرفت و شروع کرد به دعا که:خدایا خلیفه را ثروت بده تا حقوق لشکر را بدهد و آنان کالا بخرند و تجار سود ببرند و زکات بدهند و چیزی هم به ما برسد! بهلول گفت: ای مرد ابله! تو از خدا بخواه که مستقیم به خودت بدهد چرا این همه واسطه قرار می دهی؟
 469- گدایی به در خانه یک اصفهانی رفت.صاحبخانه به غلامش گفت:مبارک به قنبر بگو که به حسن بگوید که به بلال بگوید که به گدا بگوید که ما چیزی نداریم! گدا شنید و گفت: خدایا به جبریل بگو به میکاییل بگوید که به اسرافیل بگوید که به غزرائیل بگوید که انشاءالله جان صاحبخانه را بگیرد
ترکی از اهالی اردبیل بر سفره کریم خان نشسته بود و فالوده می خورد.به او گفتند: هر کس فالوده بخورد تا سیر شود می میرد! آقا ترکه به فکر فرو رفت و سپس به مردم گفت وصیت می کنم اگر فوت کردم از خانواده ام نگهداری کنید. و مشغول خوردن بقیه فالوده شد!
470-  شخصی پیش یک اصفهانی رفت و گفت: پولی به من قرض بده و یک ماه هم مهلت می خواهم.اصفهانی گفت: پول نمیدهم اما یک سال به تو مهلت می دهم
 گدایی نزد آخوند محله از فقر و بدبختی شکایت می کرد.آخوند گفت:(خدا را شکر کن که هم به تو اسلام داده و هم بدن سالمی داری).گدا گفت: راست میگی اما( بین اسلام و بدن سالم گرسنگی است که جگر آدم را پاره پاره می کند)!
 471- پادشاهی با لباس مبدل به شهر رفت تا وضع مردم را بررسی کند.به بقال گفت: " من یک ریال دارم و به تو می دهم تا تا شمعی به من بدهی که از اول شب تا صبح بسوزد-چون می خواهم شب را بیدار باشم" .بقال گفت: چنین شمعی را به یک ریال نمی دهند-اما می توانم به تو با این پولت یک دانه سیر بدهم تا بکوبی و دم کونت بگذاری که تا صبح بسوزد و خوابت نبرد!
 472- برای یک عرب انگور آوردند. او همه خوشه را یکجا برداشت و در حلقش چپاند و قورت داد! بهش گفتند: احمق انگور را انه دانه باید خورد!عرب گفت:نه! آنکه دانه دانه می خورند انگور نیست... بادنجان است!!!
 473- روزی عربی به نام جاسم در جایی مهمان بود. در میان جمع با صدای بسیار بلندی گوزید.خجالت کشید و از شهر فرار کرد و سالها در بیابان زندگی کرد.تا اینکه بلاخره به شهر خود برگشت و دید که دو نفر با هم صحبت می کنند.نزدیک آمد تا ببیند چه می گویند.اولی گفت چند سال داری؟ دومی گفت : نمی دانم-ولی می دانم که در همان سالی بدنیا آمدم که جاسم گوزید!
 474- یک تن از اعراب از طرف خلیفه در جایی دور از خانواده خودحکومت می کرد.روزی غذا می خورد که شخصی از طرف قبیله اش به دیدنش آمد.حاکم از خانه و اولاد و شتر و گوسفند و سگ خود پرسید.مرد گفت: به حمدالله همگی سالمند. حاکم به کوفت کردن غذا ادامه داد ولی به اوتعارف نکرد ...
بعد از مدتی دوباره پرسید: سگ ما چطور بود؟ گفت: سگ مرد!
حاکم گفت: ولی چرا مرد؟
مرد گفت: از بس که استخوان شتر خورد خفه شد و مرد!
حاکم گفت: ولی استخوان شتر از کجا آمد؟
مرد گفت: شترتان هم مرد!
حاکم گفت: چگونه؟
مرد گفت: در مراسم عزاداری زن تو خیلی کار کرد و مرد!
حاکم گفت: مگر زن من مرد؟
مرد گفت: بله! از بس که بر سر قبر پسرت گریه کرد مرد!
حاکم گفت: مگر پسر من هم مرده؟
مرد گفت : بله!
حاکم گفت: او دیگر چرا مرد؟
مرد گفت: خانه ات بر سرش خراب شد!
حاکم گفت: مگر خانه ما هم خراب شده است؟
مرد گفت: غذا که به من ندادی! انشاالله خراب می شود و همه اینها هم می شود
 475- مردی از اهالی تهران که بسیار زشت بود دائما استغفار می کرد.یک ترک از راه رسید و به او گفت: همشهری! حیف نیست این قیافه را از آتش جهنم محروم کنی!؟
476- یک مرد ترک بر روی تختی نشسته بود و قلیان می کشید.یک تهرانی از راه رسید و همینکه کنارش نشست گوزید! تهرانی گفت: صدای تخت بود! ترک دانا گفت : صدای تخت نبود-صدای تحت بود!
 477- به ترکه گفتند: اگر سگی به تو حمله کرد فلان آیه قرآن را بخوان. ترکه گفت: البته بهتر است که آدم چوبی هم همراه خود داشته باشد چون همه سگها عربی بلد نیستند!
 478- حاکم به مردم گفت: خدا را شکر نمی کنید که از وقتی حاکم شدم طاعون از میان شما رفت؟ یکی جواب داد : خدا عادل تر از آن است که دو بلا را باهم نازل کند!
 479- شخصی نزد معاویه(لعنت الله) نشسته بود. ناگهان گوزید! به معاویه التماس کرد که آن را از مردم پنهان کند.وقتی مردم جمع شدند معاویه به آنها گفت: ای مردم بدانید که این مرد هم گوزید و هم اسهال کرد! آن مرد با تعجب گفت: ببینید! کسی که محرم گوز مردم نباشد چگونه امین حکومت است؟!
480- ترکه برای خریدن الاغ به بازار رفت.از صاحب الاغ پرسید: آیا عیبی در الاغ تو هست؟صاحب الاغ گفت : نه-فقط در گردن او ورمی به اندازه یک گندم است و در پهلوی او زخمی به اندازه سیب و در شکمش یک غده به اندازه خیار و در سراسر پوستش دانه هایی به انازه انگور دارد. ترکه هم جواب داد: پس این الاغ نیست - مزرعه میوه است
 481- یک تهرانی نزول خوار نماز می خواند اما رکوع بجا نمی آورد. به او گفتند: مگر نمی دانی که نماز بدون رکوع باطل است؟ تهرانی گفت: چرا می دانم.اما شکم من بسیار بزرگ است و نفخ دارد-اگر به رکوع بروم بی اختیار می گوزم-و نماز بی رکوع بهتر است از نماز با گوز
482- رشتیه خیلی زشت بود.بهش گفتن : تو زشتی ! گفت به درک! خودم که نمی بینم! گور بابای بقیه
 483- مردی زشت از اهالی تجریش مریض بود.دکتر گفت: اگر استفراغ کنی خوب میشوی.تهرانی گفت: من هرگز نمی توانم استفراغ کنم! یکی از حضار گفت : کاری ندارد فقط باید به صورتت در آینه نگاه کنی-خود بخود حالت بهم میخورد!
 484- روزی یک محدث (محقق حدیث) با یه مسیحی همسفر شد. بعد از مدتی مسیحی به او شراب تعارف کرد و محدث سریع آنرا سر کشید.مسیحی گفت:آنچه خوردی شراب بود.مرد گفت از کجا می دانی؟ مسیحی گفت: غلامم آنرا از فروشنده ای بهودی خریده بود. مرد گفت:برو بابا! ما اصحاب حدیث درباره افرادی مثل ابوجهل و یزید شک داریم و حرفشان را قبول نمی کنیم... چه برسد به اینکه به یک مسیحی از قول یک یهودی چیزی را روایت کند! اگر من از این شراب نوشیدم فقط به دلیل ضعف سند روایت آن بود!
شاه عباس صفوی( از طایفه ترک های دلاور!) به جنگ رفته بود اما در حال شکست خوردن بود.بسیار هراسان و مضطرب شد و رو به آخوند دربار کرد و گفت: یا شیخ چه کنم؟ شیخ گفت دو رکعت نماز بخوان تا آرام شوی. شاه با عصبانیت گفت: یا شیخ! من از ترس گوز به کونم بند نمی شود...چگونه وضو نگه دارم که نماز بخوانم؟!
 485- یکی از نزول خواران صاحب نام تهرانی فوت کرده بود.پسرش او را در خواب دید.از او پرسید: خدای تعالی با تو چه کرد؟ گفت: هر چه در مورد فشار قبر و سوال و جواب شنیده بودم همه دروغ بود...چون ملائکه بعد از مرگ مرا گرفتند و بدون حساب و کتاب یکراست به جهنم انداختند!
 486- از ترکی پرسیدند: چند روز از ماه گذشته است؟ گفت: نمی دانم.من مال این دیار نیستم!
 چند نفز شبانه در حال مسافرت بودند.یکی از آنها که ترک بود بخاطر تاریکی در گودال افتاد.صبح پیداش کردند و بیرونش آوردند.همه او را سرزنش می کردند که فقط تو در گودال افتادی چون بلد نیستی مثل آدم راه بروی-چرا کس دیگری در گودال نیفتاد؟ تر که شاکی شد و گفت : احمق ها...آخه گودال فقط برای یک نفر جا داشت!

رضا شاه از یه نفر پرسید: راست است که دنیا قبل از انسان در دست اسب ها بوده؟! آن شخص گفت: نه قربان-دنیا همیشه در دست خر ها بوده!

شخصی را به کفر متهم کردند.او را پیش هارون الرشید بردند.هارون گفت:مردم می گویند که تو کافری؟ مرد گفت: ولی من هم نماز می خوانم و هم روزه می گیرم از کجا معلوم که کافرم؟ هارون گفت: آنقدر تو را شلاق می زنیم تا اقرار کنی!مرد گفت: پسر عموی تو مردم را شلاق میرد تا به اسلام اقرار کنند حالا تو مرا می زنی که به کفر اقرار کنم؟

 

رفیق ترکه براش نامه می فرسته که : اینجا توی تهران پول ریخته رو زمین فقط باید بیایی جمع کنی-خیلی اوضاع خوبه!...خلاصه ترکه هم میزنه میره تهران.وقتی میاد تهران همون جا توی ترمینال یه دویست تومانی میبینه که روی زمین افتاده.....یه خورده نگاه پوله می کنه...بعد میگه: ولش کن الان خسته ام از فردا شروع به کار می کنم